پزشك و يا رياضيدان نمى شود ، براى تحصيل اين علوم بايد از ابزار حس و عقل مدد گرفت .
تزكيه نفس ، حواس قلب را به كار مى اندازد و چشم و گوش دل را باز مى كند . و در نتيجه انسان به الهامات و مشاهدات غيبى مى رسد و عارف مى شود ، ولى رياضيدان و طبيب و مجتهد نمى شود .
مى گويند : جوانى براى طلبگى به نجف رفته بود . پس از مدتى ديد ادامه تحصيل برايش مشكل است و درس خواندن زحمت دارد . شنيده بود كه دعا در حرم حضرت عباس عليه السلام ، مستجاب مى شود . به فكرش رسيد كه چرا براى تحصيل علم و رسيدن به مرتبه اجتهاد زحمت بكشد ؟ و با خود گفت : مى روم در حرم حضرت دعا مى كنم و از او مى خواهم كه بدون رنج تحصيل ، تصديق اجتهادم را مرحمت نمايد!
با اين خيال خام چند هفته به كربلا رفت و با گريه و زارى از حضرت عباس تصديق اجتهاد خواست! تا اين كه شبى در خواب ديد كه آن حضرت با چند تن از فراش ها مى آيد . تصور كرد كه الآن حضرت تصديق اجتهاد را مرحمت مى كند . ولى وقتى نزديك شد ، برخلاف انتظار ، ديد كه حضرت دستور داد فلك را بياورند و پايش را بسته ، با شلاق او را تنبيه كنند!
دانشجوى تنبل با ديدن اين وضع سخت ترسيد و گفت : آقا من با آن همه گريه و زارى از شما خواستم كه تصديق اجتهاد به من بدهيد ، و شما در عوض مى فرماييد مرا تنبيه كنند!
حضرت فرمود : با تنبلى و سستى و با گريه و دعا كه انسان مجتهد نمى شود . اگر مى خواهى مجتهد شوى بلند شو برو همان طور كه ديگران درس مى خوانند و زحمت مى كشند درس بخوان و زحمت بكش .