به عبارت ديگر ، قانون علمى محصول آميزش تجربه و عقل و يا مولود ازدواج شناخت هاى حسى با شناخت هاى عقلى است . ۱ بدين ترتيب كه انسان با آميختن شناخت هاى جزئى ، كه محصول تجربه است ، با شناخت هاى بديهى عقلى ، به شناخت گسترده و نامحدودى دست مى يابد كه اين شناختِ گسترده ، قانون علمى است . مثلاً با آزمايش هاى مكرر به اين نتيجه مى رسد كه جوشش آب در هنگامى كه درجه حرارت آن به صد مى رسد ، مربوط به شرايط زمانى و مكانى و جوى آب نيست ، بلكه ذات آب به گونه اى است كه در صد درجه حرارت جوش مى آيد . اين شناخت كه يك شناخت تجربى حسى است ، در ذهن با يك شناخت بديهىِ عقلى كه مى گويد : «امور همانند ، احكامى همانند دارند» ضميمه مى شود و نتيجه مى دهد كه اگر اين آب در يكصد درجه حرارت جوش آمد ، هر آب ديگرى مانند آن نيز بايد در يكصد درجه حرارت جوش آيد و تخلف ، امكان ناپذير است .
به طور خلاصه ، ذهن يك شناخت حسى تجربى جزئى را با يك شناخت عقلى بديهى كلى ضميمه مى كند و با برآميختن اين دو شناخت ، شناخت سومى توليد مى كند كه قانون است .
تعميق مفاهيم حسّى
يكى از كارهاى عقل تعميق مفاهيم حسى است . به اين معنى كه ذهن انسان به مفاهيمى كه از راه حس وارد آن مى شود ، عمق مى دهد و در ژرفاى مفاهيم حسى ، مفاهيم عقلى توليد مى كند .
اين عمل ، مهمترين عمل ذهن است ، و ذهن انسان با انجام اين كار ، مفيدترين ميوه هاى عقلى را تقديم زندگى علمى و معنوى انسان مى كند .