227
مباني شناخت

پاسخ اين است كه : با ديده عقل . ديده عقل است كه با ملاحظه علائم و آثارِ علم و عشق و ناراحتى ، اين حقايق را در وجود عالم و عاشق و ناراحت ، كشف مى كند . و به اين ترتيب ، عقل مهمترين كار خود را انجام مى دهد؛ يعنى مفاهيم حسى را تعميق مى كند و به شناخت هاى ظاهرى و سطحى انسان عمق مى بخشد و از ظاهر انسان به باطن وى وارد مى شود . علائم عاشقى ، ظاهر است و آشكار؛ سوز عشق ، باطن است و نهان؛ و عقل از علائم عاشقى ، سوز عشق را در وجود عاشق كشف مى كند . علائم فقه و رياضى و شيمى ، ظاهر است و اين علوم ، باطن و نهان؛ و عقل با ملاحظه اين علائم از اين ظواهر كه قلمرو حس است ، عبور مى كند و به جايى مى رسد كه قلمرو حس نيست و انسان با پاى حواس نمى تواند قدم در آن جا بگذارد ؛ يعنى علم و عشق و كينه را ادراك مى كند . و اين است معناى تعميق مفاهيم حسى كه به وسيله عقل انجام مى شود .

شناخت هاى سطحى و عمقى در روايات

شناخت هاى سطحى و عمقىِ انسان در روايات اسلامى به صورت جالب و آموزنده مطرح شده است . در اين جا دو روايت را مى آوريم :
1 . اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه اى ضمن تبيين ويژگى هاى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد :
طَبِيبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ ، قَد أحكَمَ مَراهِمَهُ وأحْمى مَواسِمَهُ ، يَضَعُ ذلِكَ حَيثُ الحاجَةُ إلَيهِ مِن قُلُوبٍ عُمْىٍ و آذانٍ صُمٍّ و ألسِنَةٍ بُكمٍ ، مُتَتَبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الغَفلَةِ و مَواطِنَ الحَيرَةِ ، لَم يَستَضِيئوا بِأضواءِ الحِكمَةِ ، و لَم يَقدَحُوا بِزِنادِ العُلومِ الثّاقِبَةِ ، فَهُم فِى ذلِكَ كَالأنْعامِ السَّائِمَةِ و الصُّخُورِ القاسِيَةِ. 1 او طبيبى بود كه با طباطبتش در گردش بود . مرهم هاى خود را محكم مى كرد ،

1.نهج البلاغة : خطبه ۱۰۸ .


مباني شناخت
226

براى روشن شدن تعميق مفاهيم حسى به اين دو مثال توجه كنيد :
مثال اول : حس مانند دوربين عكاسى معمولى است كه تصوير چهره ما را ، آن گونه كه هستيم ، روى فيلم ضبط مى كند ، ولى پشت چهره ظاهرى ما را نمى تواند نشان دهد . حس هم دقيقا همين گونه است كه چهره ظاهرى اشيا را مى تواند به ذهن منتقل كند ، ولى پشت اين چهره ظاهرى مادى را نمى تواند نشان دهد .
مثال دوم : حس مانند آينه است كه تنها صورت انسان را آن گونه كه هست نشان مى دهد ، ولى علم ، عشق ، كينه و ديگر ويژگى هاى غير ظاهرى او را نمى تواند مشخص كند .
بنا بر اين شناخت حسى ، سطحى است ، ولى عقل پس از دريافت شناخت از حس به آن عمق مى دهد و در اعماق آن شناخت هايى را توليد مى كند كه حس نمى تواند توليد كند .
عقل مانند دوربين هايى است كه به اشعه خاصى مجهز است كه از عمق ماده مى تواند عكس بردارى كند ، و ژرفاى ماده را مى تواند نشان دهد . ديده عقل نيز به انوارى مجهز است كه مى تواند در محسوسات نفوذ كند و ماوراى آنها را نشان دهد . لذا ديده حس ، تنها صورت انسان را مى بيند ، ولى ديده عقل ، علم انسان ، عشق انسان ، كينه انسان و . . . را هم مى بيند .
وقتى مى گوييد : «فلانى رياضيدان است ، يا ديگرى فقيه و يا فيلسوف است»؛ وقتى كه مى گوييد : «فلانى عاشق است و يا ناراحت است» ، اين شناخت را از كجا به دست آورده ايد؟ آيا علم ، عشق و ناراحتى ، قابل ادراك با حواس است؟ قطعا خير . حواس شما فقط جسم عالِم و عاشق و ناراحت را ادراك مى كند ، ولى علم و عشق و ناراحتى ، قابل ادراك با حواس نيست .
پس اين شناخت ها از كجاست؟ و انسان با كدام ديده اين امور را مى بيند؟

  • نام منبع :
    مباني شناخت
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    دوم
تعداد بازدید : 489826
صفحه از 484
پرینت  ارسال به