تاريخ اديان از اين جهت ، شيرين و پر جاذبه است ، چنان كه فراگيرى اش ضرورى است ؛ ليكن اين فصل ـ كه مقدّمه اى براى مسائل اعتقادى است ـ گنجايش آن را ندارد . از اين رو به ذكر نمونه هايى از شخصيت زدگى در صدر اسلام ، بسنده مى كنيم .
پديده «تقليد كور» در صدر اسلام
به هنگام حكومت امير مؤمنان ، امام على بن ابى طالب عليه السلام ، جمع زيادى از مسلمانان معاصر ايشان ، با شخصيت هاى سياسى ـ مذهبى آن زمان ، همراهى و همگامى داشتند ؛ كسانى كه بعدها به «ناكثين» ، «قاسطين» و «مارقين» مشهور شدند . بازتاب بيمارى شخصيت زدگى اين افراد ، رها كردن اسلام ناب بود . آنان به اين نيز اكتفا نكرده ، به رو در رويى با آن برخاستند ، كه هنوز تلخى اش بر جامعه اسلامى اثر مى گذارد .
براى امام عليه السلام بسيار دردناك بود كه مى ديد تلاش هاى پيامبر صلى الله عليه و آله و دوستداران مخلص اسلام در راه تشكيل جامعه و حكومت اسلامى ، گرفتار سستى شده و اين ، نتيجه رفتار و منش مردمانى است كه روزى در كنار او و در يك صف براى اسلام ، جهاد مى كردند . آنچه امام عليه السلام را بيشتر مى آزرد ، اين بود كه مردم مسلمان به خود اجازه فكر كردن نمى دادند و نمى انديشيدند تا دريابند كه : آيا گفتار اين شخصيت ها و رهبران ، درست است يا نادرست؟ و آيا راهى را كه برگزيده اند ، حق است يا باطل؟ و آيا آنان كه سنگ اسلام را به سينه مى زنند ، به حقيقتْ خواهان اسلام اند ، يا آن را پلى براى رسيدن به خواسته هاى شخصى مى دانند؟
بى ترديد ، پيروان كور و كر اين شخصيت هاى منحرف ، بيشتر از خود اين شخصيت ها ، امام عليه السلام را مى آزردند ؛ زيرا اگر اين پيروان نبودند ، خودِ شخصيت ها نيز قدرتى نداشتند و كارى از آنان ساخته نبود .