«أَوْ كَظُـلُمَـتٍ فِى بَحْرٍ لُّجِّىٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُـلُمَـتُ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَآ أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَ مَن لَّمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَما لَهُ مِنْ نُورٍ .۱
...يا همچون تاريكى هايى در دريايى ژرف كه موجى آن را فرا گرفته و بالاى آن موج ، موج ديگرى است و بالاتر از آن ابرى است ، تاريكى هايى انباشته بر هم به گونه اى كه اگر شخص دست خود را بيرون آورد ، آن را نمى بيند. و هر كس كه خداوند براى او نورى قرار ندهد ، نورى براى او نيست» .
در اين مثل ، كسانى كه در تاريكى عقلى به سر مى برند و در مسير زندگى از روشنايى معنوى محروم اند ، به افرادى تشبيه شده اند كه در كشتى نشسته اند و كشتى در شبى فوق العاده تاريك در اقيانوسى ژرف در حركت است . دريا موج مى زند و امواج كوه پيكر و خروشان ، تعادل را از كشتى گرفته اند و هر لحظه بيم آن مى رود كه موج ، كشتى و سرنشينان آن را به اعماق دريا فرو برد . علاوه بر تاريكى شب ، ابرهاى تيره اى برفراز اقيانوس ، گسترده ، مانع از تابش نور ماه و ستارگان است . و ظلمت ، سايه قير گون خود را چنان برسرنشينان سفينه گسترده است كه حتى وقتى دست خود را جلو چشمانشان مى گيرند ، نمى توانند آن را ببينند!
قرآن كريم پس از ذكر اين مثل چنين مى فرمايد :
«وَ مَن لَّمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَما لَهُ مِنْ نُورٍ .۲
كسى كه خداوند براى او نورى قرار ندهد ، نورى براى او نيست» .
يعنى اين ، مثل كسى است كه از روشنايىِ مشعل فروزان هدايت الهى محروم است . و كسى كه خداوند براى او نورى قرار ندهد ، در مسير زندگى گرفتار