بررسى احاديث باب « حركت و انتقال » در « الكافى » - صفحه 224

شرح از «الوافى»

واژه «نجوى» صيغه جمع است به معناى نجوا كنندگان. ظاهر سخن خداى متعال كه فرمود: «چهارم آنهاست و... ششم آنهاست» ، اين توهّم را به وجود مى آورد كه خداى متعال نيز معدودى است همراه با خلقش كه در بين آنها واقع است و گويا او يكى از آنهاست؛ با اين كه خداى سبحان، مقدّس و منزّه از وحدت عددى است. بعد از آن، تأويل آيه و معناى آن را بيان كرده اند. پس قول ايشان كه «[خدا] يكتاست»، به اين معناست كه دومى اى براى او نيست. پس صحيح است كه واحد بالذات به شمار آيد؛ يعنى تركيبى در او نيست كه «ما به الإمتياز» آن، غير از «مابه الإشتراك» باشد تا صحيح باشد كه با غير او به شمار آيد، و چون خلقتى شبيه آنها نيست كه جايز باشد كه يكى از آنها باشد و خداى عز و جل اين چنين خودش را وصف كرده و فرموده است: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْ ءٌ» و «بِكُلِّ شَىْ ءٍ مُّحِيطُ» . پنهان نيست و غايب نمى شود و نمى رود.
عبارت «بالاحاطة و العلم» در سخن امام عليه السلام ، متعلّق به آيه و بيان آن است؛ به اين معنا كه خداى عز و جل چهارمين است از هر سه نفرى كه نجوا كنند و ششمينِ هر پنج نفرى كه نجواكننده باشند؛ با احاطه اى كه به آنها دارد و همراه آنهاست و با علمش به آنچه درِ گوشى مى گويند و با حضورش در رازهايشان و شاهد بودنش و نزد آنها بودن، نه به اين معنا كه خدا يكى از آنهاست و در شمار آنهاست؛ چرا كه اين معنا مستلزم حد و مكان و احاطه است.
اين كه امام عليه السلام جمله «بالإحاطة و العلم» را به آيه «بِكُلِّ شَىْ ءٍ مُّحِيطُ» و يا به آيه «لَا يَعْزُبُ عَنْهُ» تعليق فرموده، براى تأويل آيه و بيان آن است و براى حلّ اشكال و تطبيق جواب براى اين سؤال [ ِ مقدّر] كه چه بسا گفته شود. خداى سبحان فرمود: «لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَـثَةٍ» ، پس چگونه مى توان بين اين آيه و آيه «هُوَ رَابِعُهُمْ وَ لَا خَمْسَةٍ إِلَا هُوَ سَادِسُهُمْ» وِفق داد؟
پاسخ آن، چنين است كه اين دو آيه متفاوت اند؛ چرا كه در آيه اوّل، سومين (الثالث) به سه نفر (الثلثة) اضافه شده، ولى در آيه دوم، چهارمين (الرابع) به چهار نفر (الأربعة) اضافه نشده [تا كفر باشد]، بلكه به سه نفر اضافه شده است.
آيه اوّل، صريح است در اين كه سومين، از جنس سه نفر باشد و در شمار آنها باشد، كه اين، غير قابل قبول است؛ ولى در آيه دوم «رابع الثلثة (چهارمينِ سه كس)» لازم نيست كه از جنس آن سه باشد و در شمار آنها باشد؛ بلكه جايز است كه بر آنها احاطه داشته باشد.

صفحه از 240