بررسى احاديث باب « حركت و انتقال » در « الكافى » - صفحه 235

۰.هشام بن حكم مى گويد: ابو شاكر ديصانى گفت:آيه اى در قرآن است كه گفته ما را مى رساند. گفتم: كدام آيه؟ گفت: آيه «اوست كه در آسمان، معبود و در زمين معبود است» .
من نفهميدم كه چگونه جوابش را بگويم و مغلوب شدم. پس چون به حج رفتم، به امام صادق عليه السلام گزارش دادم. حضرت فرمود: «اين، سخن زنديقى خبيث است. چون به سويش بازگشتى، به او بگو: اسم تو در كوفه چيست؟ او مى گويد: فلان. پس بگو: اسم تو در بصره چيست؟ او مى گويد: همان فلان. پس بگو: همچنين است خداى پروردگار ما، كه در آسمان، معبود است و در زمين، معبود است و در درياها معبود است و در بيابان ها معبود است و در همه جا معبود است».
من باز گشتم و نزد ابو شاكر آمدم و سخن امام را به او باز گفتم، او گفت: اين جواب، از حجاز آمده است.

شرح از «الوافى»

به گفته امام صادق عليه السلام ، اين كه در آسمان، اله و معبودى است و در زمين نيز معبودى است، به اين معناست كه خداى متعال، به ظرفى تعلّق ندارد. اين، واضح ترين و نزديك ترين معنا به فهم انسان است و منظور، آن است كه همان خدايى كه در آسمان است، در زمين نيز هست و جايى و مكانى ندارد؛ بلكه در همه جا هست.

شرح از «مرآة العقول»

مرحوم مجلسى در تفسير اين حديث مى نويسد:
شايد اين ديصانى، قائل به دو خدا بوده است: نور كه ملك او آسمان است، و ظلمت كه ملك او زمين است. اوّل آيه، موافق مذهب اوست و جمله «وَ فِى الْأَرْضِ إِلَـهٌ» را جمله تامّه معطوف به مجموع جمله سابق قرار داده، يا به اين معنا كه در زمين، اِله ديگرى نيز هست. [به هر حال،] از بعضى از اخبار، آشكار مى شود كه ديصانى، از دهريّون بوده است. پس ممكن است كه استدلالش بر اساس چيزى بوده باشد كه از ظاهر آيه، توهّم مى شود و موافق افكار دهريون است كه هستى از مبدأ طبيعى پديد آمده و در نتيجه، خداوند موجودى است كه در اجرام آسمانى و اجسام زمينى با هم، حاصل شده است. امام عليه السلام نيز بر اين اساس چنين جواب دادند كه منظور آيه، اين است كه خداى متعال ناميده شده به اين اسم در زمين و آسمان است، و اين كه ظرف، متعلّق به خداست يا در بر دارنده معناى آن است، مانند اين كه مى گوييم: فلانى، قاضى در كشور است.

صفحه از 240