بررسى خوف و رجا در « قرآن »، « نهج البلاغة » و « الكافى » - صفحه 256

ن . ثمرات و نتايج خوف

در اين بخش ، ثمرات و نتايج به دست آمده از بررسى خوف در آيات ، نهج البلاغة و روايات ، به طور خلاصه ، ذكر شده اند . نويسنده ، هر چند در بخش نهم همين فصل ، ثمرات خوف را نقل نموده ، ولى جمع بندى و دسته بندى نكرده است ، به همين دليل ، در اين بخش ، علاوه بر جمع بندى آن بخش ، موارد ديگرى نيز بدان افزوده و نتيجه گرفته كه با توجّه به آثار نافع خوف از خدا ، لازم است كه خود را به سلاح محكم «خداترسى» ، تجهيز كنيم .

فصل سوم : رجا

اين فصل كه مشتمل بر شش بخش است ، به بررسى رجا مى پردازد . بخش اوّل ، به معناى لغوى و اصطلاحى رجا پرداخته است .
رجا در لغت ، «أمل» معنا شده و نقيض آن «يأس» است و لغت شناسان ، أمل را به آرزويى كه دستيابى به آن ، غير معمول و بعيد است ، ترجمه نموده اند . نكته قابل توجّه درباره كلمه رجا ، اين است كه لفظ خاف نيز در مقام معنا آورده شده است . شاهد بر آن ، آيه شريفه: «مَّا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا » است كه بيشتر اين معنا ، در موارد نفى به كار مى رود . كلمه طمع نيز از مترادف هاى رجاست و بيشتر در جاهايى كه دستيابى به آنْ امكان پذير است ، به كار مى رود .
امّا در اصطلاح قرآنى ، رجا را گمان و پندارى كه اقتضاى رسيدن به شادى در آن است (اميدوارى) ، تعريف كرده اند . در علم اخلاق نيز رجا را به حالتى نفسانى براى انتظار آنچه محبوب و پسنديده است ، تعبير كرده اند. بيان شد كه مترادف هاى رجا ، آرزو و أمل است ؛ ولى در منابع روايى ، تفاوت هايى بين اين دو ، قائل شده اند ، از جمله ، حديثى از امام صادق عليه السلام در الكافى كه راوى مى گويد :
... قلتُ له : قوم يعملون بالمعاصى ويقولون : نرجو ، فلا يزالون كذلك حتّى يأتيهم الموت . فقال : هؤلاء قوم يترجّحون فى الأمانى كذبوا ليسوا براجين، إن من رجا شيئا طلبه و من خاف شيئا هرب منه ؛ به او (امام صادق عليه السلام ) عرض كردم : يك دسته از مردم اند كه گناهان را به جاى مى آورند و مى گويند كه ما اميدواريم و هميشه چنين هستند تا مرگ آنان فرا رسد . فرمود : «آنها قومى هستند كه از اعتدال ، به آرزوهاى بى جا مايل شده اند ، دروغ مى گويند و اميدوار نيستند ؛ چون كسى كه به چيزى اميد داشته باشد ، آن را طلب مى نمايد و كسى كه از چيزى بترسد ، از آن فرار مى كند .
در بخش سوم ، به بررسى رجا در قرآن ، نهج البلاغه و منابع روايى شيعه پرداخته شده كه ما براى نمونه ، از هركدام ، مثالى مى آوريم .
«فَمَن كَانَ يَرْجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحًا وَ لَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا » ؛ هر كس اميد لقاى پروردگارش را دارد ، بايد كار نيك انجام دهد و هيچ كس را در عبادت پروردگارش شريك نسازد .
لقاى پروردگار ، همان مشاهده باطنى ذات پاك او با چشم دل و بصيرت درون است . از اين آيه ، استفاده مى شود كه هركس اميد لقا و رحمت پروردگارش را دارد ، بايد در انجام دادن عمل صالح ، كوشا باشد و عبادتش خالص براى خدا باشد و رجا و اميدوارى ، همراهِ طاعت خدا و ترك گناه است . مَثَل كسى كه عمل خوب انجام ندهد و اميد داشته باشد به رحمت خدا ، مَثَل كشاورزى است كه بدون افشاندن دانه ، به انتظار برداشت محصول است .
پس ، رجاى محبوب و مستحسنْ آن است كه انسان ، تمام اسبابى كه تحت تصرّف اوست ، ايجاد كند ، آن گاه به انتظار و اميد آن باشد كه خداوند ، به عنايت سابقه خود ، اسبابى را كه تحت اختيار او نيست ، فراهم كند و موانع و مفسدات را رفع نمايد. در نهج البلاغة نيز امام على عليه السلام درباره رجا مى فرمايد :
يدعى بزعمه أنّه يرجو اللّه ، كذب والعظيم ما باله لايتبيّن رجاءه فى عمله ، فكلّ من رجا عرف رجاءه فى عمله إلّا رجاء اللّه فإنّه مدخول وكلّ خوفٍ محقّق إلّا خوف اللّه فإنّه معلول... ؛ كسى كه در عمل ، پيروى خواهش نفس مى كند و از گناه اجتناب نمى ورزد و در عين حال ، به گمان خويش ادّعا مى كند كه به خدا اميدوار است ، سوگند به خداوند بزرگ كه دروغ مى گويد ! چگونه است حال او كه اميدوارى اش به خدا در عمل و كردارش نمودار نيست ؟ هركس اميدوار باشد ، اميدوارى ، از كردارش پيداست ، مگر اميد و رجاى به خدا كه مغشوش و ناخالص است و هر ترسى ، مسلّم و محقّق است ، مگر ترس از خدا كه معلول است (آثار آن در مدّعى خوف از خدا ، نامعلوم است)... .
در الكافى نيز روايتى درباره رجا از امام محمّد باقر عليه السلام نقل شده كه فرمود :
ديدم در كتاب على بن ابى طالب عليه السلام كه نوشته بود ، حضرت رسول صلى الله عليه و آله وسلم در بالاى منبر فرمود : قسم به آن خدايى كه غير از او خدايى نيست كه به هيچ مؤمنى ، خير دنيا و آخرت داده نمى شود ، مگر به واسطه حُسن ظن او به خدا و اميدوارى اش به او و حسن خلق او و احتراز كردن از غيبت مؤمنان ! و قسم به خدايى كه غير از او خدايى نيست كه خداى تعالى ، هيچ مؤمنى را بعد از توبه و استغفار ، عذاب نمى كند ، مگر به جهت گمان بدى كه به خداوند داشته و كوتاهى او در اميدوارى به خداوند و بدخلقى و غيبت مؤمنان ! و قسم به خدايى كه غير او خدايى نيست كه هيچ بنده ، ظنّ نيكو به خدا نمى دارد ، مگر اين كه خداوند به ظن او ، با او رفتار مى كند ؛ زيرا خداوند ، كريم است و همه خيراتْ در دست اوست و شرم دارد كه بنده مؤمن ، گمان نيك به او داشته باشد و گمان او تخلّف كند و اميد او برنيايد ! پس گمان خود را به خداوند ، نيكو كنيد و به سوى او رغبت نماييد . بخش چهارم از اين فصل ، به بيان امورى پرداخته كه دلالت مى كند بر اين كه انسان بايد به رحمت پروردگار خويش اميدوار باشد كه چند مورد آن ، گزارش گونه در ادامه مى آيد .
1 . آيات و رواياتى كه بر نهى يأس از رحمت حق تعالى دلالت دارند ، مانند آيه 54 سوره زمر و آيه 56 سوره حجر و... .
2 . اخبارى كه دلالت بر امر به رجا و حُسن آن دارند ، مانند اين خبر كه در الكافى آمده است :
عن حرث بن مغيره عن ابيه عن ابى عبد اللّه عليه السلام قال : قلت له ما كان فى وصيّة لقمان قال : كان فيها الأعاجيب و كان أعجب ماكان فيها أن قال لابنه : خف اللّه تعالى خيفة لو جئته ببرّ الثقلين لعذبك و ارج اللّه رجاء لو جئته بذنوب الثقلين لرحمك ؛ حرث بن مغيره از پدرش و او از امام صادق عليه السلام روايت مى كند كه فرمود : در وصيت لقمان چه چيزهايى بود ؟ امام فرمود : «در وصاياى لقمان ، سخنان عجيبى بود و شگفت ترين آنها اين بود كه به پسرش فرمود : از خدا بترس به حدّى كه اگر تو با عبادت ثقلين بر او وارد شوى ، تو را عذاب مى كند و به خدا اميدوار باش ، به حدّى كه اگر با گناه ثقلينْ بر او وارد شوى ، تو را مى بخشد و رحمت مى كند» .
3 . استغفار ملايكه و انبيا و صالحان براى تمامى مؤمنان ، چنان كه خداوند در قرآن مى فرمايد :
«وَالْمَلَئِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِى الْأَرْضِ» . 4 . مهلت دادن به معصيت كار ، چنان كه در الكافى از امام باقر عليه السلام روايت شده كه فرمود :
بنده ، چون معصيت از او صادر شد ، از صبح تا شام ، او را مهلت مى دهند ، اگر استغفار بر او ننويسند . نيز از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود :
كسى كه عمل زشتى به جاى مى آورد ، هفت ساعت از روز ، به او مهلت مى دهند . پس اگر سه مرتبه گفت . «أستغفراللّه الّذى لا إله الّا هو الحىّ القيوم» بر او نمى نويسند . چنانچه در قرآن آمده :
«إِلَا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صَالِحًا فَأُوْلَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنَـتٍ وَ كَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا » . اين آيه ، تصريح دارد بر اين كه كسى كه از عمل زشت خود توبه مى كند و عمل صالح انجام مى دهد ، همان عمل زشت او ، به كار حسنه ، تبديل مى شود ؛ زيرا حالت انابه و استغفار و تصميم بر تكرار نكردن گناه ، نوعى نيكى است .
5 . بشاراتى كه در اخبار براى شيعه ذكر شده و اين اخبار ، زيادند و ما براى نمونه ، چند خبر از الكافى نقل مى كنيم :
از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود :
آگاه باشيد ! به خدا قسم كه شما بر حق هستيد و مخالفان شما بر خلاف حق اند ! به خدا سوگند ، شكّى ندارم كه بهشت براى شماست و اميدوارم كه به زودى ، خداوند ، چشم شما را روشن كند! نيز از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود :
به درستى كه خدا شرم نمى كند از آن كه عذاب كند امّتى را كه معتقد مى شوند به امامى كه از جانب خدا نيست ، هر چند در اعمال خود نيكوكار و پرهيزگار باشند . و به درستى كه خدا البته شرم مى كند از آن كه عذاب كند امّتى را كه به امامى اعتقاد مى كنند كه از جانب خداست ، هر چند در اعمال خود ستمكار و بدهكار باشند . توضيح اين بيان ، به اين است كه كسانى كه امام جائر و باطل دارند ، هر چند در جزئيات اعمال ، نيكوكار باشند ، امّا جهتگيرى در سرانجام كار آنها ، بر سقوط و انحراف است و برعكس ، كسانى كه امام به حق دارند ، هر چند در جزئيات كار خود ، خطاكار باشند ، آنها را به خير و خوبى و وصول به حق ، راهنمايى مى كند و به سرانجام مى رسانَد .
باز در الكافى از امام على نقى عليه السلام روايت شده كه فرمود :
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: يا على! خدا آمرزيد تو را و شيعيان تو را و دوستان تو را و دوستان شيعيان تو را . البته ذكر اين نكته ، ضرورى است كه اخبار بسيارى هم از ائمّه اطهار عليهم السلام داريم كه مى گويند : شيعه اهل بيت عليهم السلام كسى است كه از معاصى خدا اجتناب ورزد ؛ زيرا گناهان ، انسان را از ايمانْ خارج مى كنند .
6 . اخبارى كه بيان مى كنند ، ابتلائات مؤمن ، كفّارات گناهان اوست ، مانند اين روايت امام باقر عليه السلام كه فرمود :
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : بنده مؤمن ، هميشه داراى هَمّ و غَم است تا اين كه گناهى براى او نمانَد . 7 . اخبارى كه دلالت بر لزوم حسن ظن به خداوند دارند ، مانند :
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : نبايد احدى از شما بميرد ، مگر اين كه گمانش به خدا خوب باشد . 8 . ادلّه و براهينى كه بر سعه رحمت الهى و وفور لطف و كرم و مغفرت او دلالت مى كنند و رحمت او به اندازه اى است كه از حيطه عقول انبيا و اوليا و ملائكه خارج است ، تا چه رسد به غير آنان ؛ زيرا رحمت او ، غير متناهى است و براى متناهى ، ادراك غير متناهى ، محال است ، مانند :
«قُل رَّبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَ سِعَةٍ وَلَا يُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ » . «رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَىْ ءٍ رَّحْمَةً وَ عِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُواْ وَ اتَّبَعُواْ سَبِيلَكَ» . نويسنده ، در بخش پنجم ، با استفاده از آيات و روايات ، برخى از شرايط تحقّق مقام رجا را ذكر كرده است . ايشان در ابتدا ، آيه 218 سوره بقره «إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَجَـهَدُواْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ » را نقل نموده و از آن ، سه شرط ، استخراج نموده است :
1 . ايمان: باور داشتن مبدأ و معاد روحى ؛
2 . هجرت: دورى جستن از هرچه انسان را به اخلاق زشت و كردار پليد ، آلوده مى كند و از خدا دور مى سازد ؛
3 . جهاد: كوشش در امر اطاعت و انجام دادن وظايف و تكاليف عبادى است . جهاد در راه خدا ، بر حسب اختلاف شرايط ، از جهات گوناگون ، مختلف است .
نويسنده ، در همين راستا ، دعايى از امام جواد عليه السلام نقل مى كند :
اللّهم اجعلنا ممّن نوى فعمل ولا تجعلنا ممّن شقى فكسل ولا ممّن هو على غير عمل يتّكل ! وى نتيجه مى گيرد كه اعتقاد خالى از عمل ، براى رسيدن انسان به سعادت ، كافى نيست . صرف اين كه انسان ، خود را شيعه بداند ، ولى در عمل ، از اهل بيت عليهم السلام پيروى نكند و يا بگويد كه محور كارهايم ، اهل بيت عليهم السلام هستند ، ولى در عمل ، كارهاى ضدّ آنان انجام دهد ، اين شيوه ، سعادت آفرين نيست .
آخرين بخش از اين فصل ، به نتايج حاصله از بررسى مسئله رجا در آيات قرآن و احاديث ، اختصاص يافته است . اين موارد ، در چهار محور ، خلاصه شده اند :
1 . اميد ، لازمه زندگى و حركت و تلاش و تكاپوى انسان هاست ؛
2 . خداوند در آيات متعدّدى ، مردم را به اميدوارى ، دعوت مى كند و صريحا از ما مى خواهد كه يأس و نااميدى را از خود دور كنيم و به رحمت واسعه او ، دل خوش داريم ؛
3 . اخبار فراوانى از معصومان عليهم السلام به ما رسيده است كه حاكى از اميدوارى آن بزرگواران و تشويق پيروانش به لطف و رحمت خداست (چنان كه گذشت) ؛
4 . از آيات و روايات ، استفاده مى شود كه اميدوارى بايد همراهِ عمل صالح و طاعت و ترك معصيت باشد ؛ زيرا اگر انسان ، اميد دستيابى به چيزى را داشته باشد ، بايد خود را براى رسيدن به آن آماده كند .

صفحه از 272