دو . آيه تطهير
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» ؛ خدا فقط مى خواهد آلودگى را از شما خاندان (پيامبر) بزدايد و شما را پاكيزه گردانَد .
روايات فراوانى وجود دارند كه منظور از اهل بيت در اين آيه را حضرت على عليه السلام ، فاطمه عليهاالسلام ، حسن و حسين عليهماالسلام و در رأس آنها پيامبر صلى الله عليه و آله مى دانند و اين كلمه ، اسم خاص است براى ايشان .
علّامه طباطبايى در تفسير الميزان ، بيش از هفتاد روايت ذكر كرده است و در بسيارى از منابع اهل سنّت ، برخى از اين روايات آمده اند ، مثل : صحيح مسلم ، صحيح الترمذى ، سنن الكبرى، الدرّ المنثور ، شواهد التنزيل .
اشكالات مؤلّف «كسر الصنم»
اشكال اوّل : اهل بيت ، يعنى خانواده و خانواده ، كلمه اى عام است كه شامل همسران پيامبر صلى الله عليه و آله هم مى شود .
نقد و بررسى : همسران پيامبر را نمى توان شامل آيه تطهير دانست ؛ زيرا آيات شريفه چهارم و پنجم سوره تحريم و يازدهم سوره حجرات ، به صراحت و روشنى ، عدّه اى از همسران پيامبر صلى الله عليه و آله را مورد سرزنش و تهديد قرار داده است ؛ چون آنها به آزار و اذيت پيامبر صلى الله عليه و آله و افشاى اسرار وى مى پرداختند .
همچنين روايات فراوانى وجود دارند (هم از طريق شيعه و هم اهل سنّت ، آن هم با اسناد مورد اعتماد) كه نشان مى دهند پيامبر صلى الله عليه و آله به برخى از همسرانش فرمود كه شما شامل اهل بيت نيستيد و بر خير هستيد . اشكال دوم : امام على عليه السلام داماد پيامبر صلى الله عليه و آله بوده و در عرف عرب ، داماد ، جزو خانواده به حساب نمى آيد و او خود اهل بيتى جدا دارد ؛ چون مستقل است .
نقد و بررسى : در روايات بسيارى ، تصريح شده است كه على عليه السلام و همسرش و دو فرزندانش ، از جمله اهل بيت هستند و همان طور كه گفتيم ، اين جا كلمه «اهل بيت» اسم خاص است و مسمّاى آن را روايت مشخص كرده است و روشن است كه براى مشخّص كردن اسم خاص و عَلَم ، سراغ عرف و لغت نمى روند .
اشكال سوم : اگر اراده در آيه شريفه ، «تكوينيّه» باشد ، چنين طهارتى براى اهل بيت ، فضيلت نيست و چنين افرادى نمى توانند اسوه و مقتداى مؤمنان باشند .
نقد و بررسى : براى روشن شدن مسئله ، لازم است كه اراده تكوينيه و تشريعيه ، به طور مختصر تعريف شود .
اراده تكوينيه ، يعنى خلقت و آفرينش . اين نوع اراده الهى ، هرگز نقض نمى شود . خداى تعالى مى فرمايد :
«انّما امره إذا أراد شيئا أن يقول له كن فيكون» ؛ چون به چيزى اراده فرمايد ، كافى است كه بگويد : باش ؛ پس [بى درنگ ] موجود مى شود .
اراده در اين آيه ، اراده تكوينيه است .
اراده تشريعيه ، به معناى فرمان و دستورهاى الهى يا همان واجبات و محرّمات است . خداوند تعالى مى فرمايد :
«يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ» ؛ خدا براى شما آسانى مى خواهد و براى شما دشوارى نمى خواهد .
اراده در اين آيه ، اراده تشريعيه است ؛ چون اراده اى است كه به عقل و كار ديگر تعلّق مى گيرد و بايد افراد ، آن كار را با اختيار خود انجام دهند و خواستنِ آسانى يا سختى ، در طول اراده خداست .
بسيارى از مفسّران شيعه ، اراده خداوند در آيه تطهير را تكوينى دانسته اند و همه هم به طريقى ، خواسته اند كه اين اشكال را جواب دهند .
بعضى معتقدند كه اراده خداوند در اين آيه ، فاصله انداختن بين اهل بيت و رجس است ، نه اين كه آنان مجبور باشند . بنا بر اين، متعلّق اراده حق انجام ندادن گناه نيست ؛ بلكه مراد ، ايجاد فاصله است . برخى از مفسّران ، به پيروى از نظر شيخ طوسى در التبيان ، مى گويند كه خداوند با لطف نمودن به آنها ، از پليدى ها دورشان كرد و آنها نيز دورى و پرهيز از كارهاى زشت را اختيار كردند . عدّه اى نيز عقيده دارند كه منظور از اراده تكوينى ، آن است كه تربيت آنان به گونه اى بوده كه هيچ گاه نمى خواهند به سمت گناه بروند ، از گناه متنفّرند و يا اراده گناه نمى كنند ؛ امّا به گونه اى است كه با اين تربيت و مدارج ، امكان ارتكاب گناه از آنان نيست .
امّا به نظر حقير ، هيچ كدام از اينها جواب اشكال نيست ؛ زيرا چه ايجاد فاصله باشد يا لطف باشد يا دلايل ديگر ، همچنان اين اشكال ، باقى است كه اهل بيت عليهم السلام نمى توانند اسوه باشند .
به نظر مى رسد اگر كلمه رجس را درست معنا كنيم ، اين اشكالْ برطرف مى شود . علّامه طباطبايى مى فرمايد : رجس ، يعنى «قذارت» و قذارت ، هيئتى در يك شى ء است كه موجب تنفّر و دورى مى شود . رجس به حسب باطن ، شرك ، كفر ، اِثم و عمل بد است و اِذهاب رجس ، از بين بردن هيئت خبيثه نفس است و اين ، همان عصمت است . بنا بر اين ، خلقت پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمّه اطهار عليهم السلام طورى است كه موجب تنفّر نيست . اين كه آنها مرتكب اشتباه و خطا نمى شوند ، بدين معنا نيست كه آنها نتوانند گناه كنند يا در عمل مجبور باشند ؛ بلكه آنها در زندگى خود ، به مقامى مى رسند كه بدىِ گناهان ، برايشان آشكار مى شود ، همان طور كه انسان هاى عادى هم مى توانند با الگو قرار دادن پيامبر و ائمّه ، به اين مرحله برسند .
اشكال چهارم : چرا ابوالفضل ، ابوبكر بن على ، زينب و ام كلثوم ، جزو اهل بيت عليهم السلام نيستند ؟ و ديگر اين كه اگر آيه ، حصر در پنج تن باشد ، نُه امام ديگر را شامل نمى شود و آنها از عصمت خارج مى شوند .
نقد و بررسى : همان طور كه گفته شد ، روايات بسيارى داريم كه پيامبر صلى الله عليه و آله منظور از اهل بيت را فرموده است و ديگر جاى سؤال نيست كه چرا حضرت زينب عليهاالسلام و ديگران جزو اهل بيت نيستند . در واقع ، اهل بيت ، اسم خاص است .
همچنين روايات ديگرى داريم كه علاوه بر پنج تن ، نه امام ديگر را نيز شامل اهل بيت دانسته اند ، مثل روايت جابر از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله .