قرآن در روايات «الكافى» - صفحه 330

گزيده مطالب فصل دوم

انسان، در هر عصرى كه زندگى كند، به يقين، از ويژگى هاى عصر خود، تأثير مى پذيرد. مرحومِ كلينى، در عصر نهضت فكرى و فرهنگى مسلمانان مى زيست و چون ويژگى هاى فرهنگى عصرش همسو با استعداد و تلاش هاى وى بود، سبب توفيق وى شد و استعدادهايش شكوفا گرديد. در عصرِ وى، شهرهاى بزرگى به عنوان كانون نقل حديث و روايات، و بيان عقايد و نظريات مذاهب مختلف، وجود داشت و كلينى نيز تشنه شنيدن روايات و تحصيل علم بود. لذا مجموع اين عوامل، وى را مدد كرد تا تلاش پيگيرش به بار بنشيند و طى بيست سال، برترين كتاب حديثىِ تاريخ شيعه را فراهم آورد.
علاوه بر تأثير مثبت حضور كلينى در شهرهاى بزرگ عصر خود، مانند رى و قم و بغداد ـ كه مركز تبادل نظريات و عقايد مختلف و در نتيجه، تبديل آن شهرها به مراكزى علمى و فرهنگى بود ـ ، آنچه عصر كلينى را از ساير اعصار، متمايز مى كند و بالتبع تأثير به سزايى نيز بر كلينى داشته است، نهضت فراگيرى است كه براى يافتن، شنيدن و نوشتن احاديث و روايات در سراسر ممالك اسلامى آغاز شده بود. لذا اگر عصر كلينى را «عصر حديث» بناميم، سخنى به گزاف نگفته ايم؛ چرا كه در اين عصر بود كه صحاح ستّه اهل سنّت نيز نگاشته شد.
كلينى، بنا بر مقدّمه اى كه بر الكافى نگاشته، انگيزه اش را از تأليف اين اثر، درخواست يكى از دوستان دينى اش مبنى بر نگارش كتابى جامع در حديث، بيان مى دارد تا مردم با كمك آن، راه حق را دريابند و به طور صحيح ، به واجبات و احكام دين خود، عمل نمايند. به عبارتى، انگيزه و هدف وى، هدايت مردم و راه گشايى براى آنان بوده است.
نگارنده در اين فصل، ذيل عنوان: «دليل بررسى روش كلينى در الكافى» ، بر نكته بسيار مهمّى دست مى گذارد و آن اين كه بررسى روش كار هر نويسنده اى در تأليف اثرش، به انسان كمك مى كند تا با اِشراف كامل ترى از اثر وى بهره مند شود و احيانا به ضعف ها و اشكالات آن پى ببرد؛ همچنين هدف مؤلّف را دريابد و از خُرده گيرى هاى بى مورد، به دور مانَد. آن گاه، روش كلينى در الكافى را از سه جنبه بررسى مى نمايد: الف. روش او در انتخاب حديث؛ ب. روشِ او در تقسيم كتاب؛ ج. روش او در سند روايات.
البته وى، تنها به طرح و شرحِ روش كلينى در الكافى بسنده مى كند و نقد اين روش را بر عهده محقّقان مى گذارد كه به نظر مى آيد با توجّه به اين كه هدف اصلى پايان نامه ، چيز ديگرى است، كار به جايى است و اگر همين مختصر را نيز مختصرتر مى نمود، بهتر بود.
توجّه لازمى كه محقّق محترم، درباره تفاوت روش متقدّمان ، از جمله كلينى ، با روشِ متأخّران، در شناخت حديث صحيح از غير آن مى دهد، بسيار مفيد است؛ چرا كه دانستن اين تفاوت، سبب رفع ابهامات و شُبهات در بعضى روايات الكافى و ايجاد ديدِ روشن ترى در بررسى احاديث الكافى مى شود. اشاره به اين كه در زمان كلينى ، بين شيعه اماميه، عناوينى چون: موثّق، حَسَن، قوى و ضعيف براى رواياتْ معنا نداشت و حديث ، تنها بر اساس معيارهايى به صحيح و غير صحيح تقسيم مى شد و وى ، طبق شرايط صحّت خبر، در بين احاديث فراوانى كه در دسترس بود، مبادرت به شناخت و انتخاب حديث صحيح مى كرد و در احاديثى كه شناختِ آنها مشكل بود، طبق سفارش ائمّه عليهم السلام ، از باب رضا و تسليم، آن را مأخذ عمل قرار مى داد، بسيار مفيد به نظر مى رسد.
نويسنده پايان نامه، در همين فصل، به طرح مختصر نظر علما و بزرگان در مورد كلينى و الكافى پرداخته و به برخى نظريات مخالف در باره الكافى و شيعه نيز اشاره كرده كه اختصاصا در موضوع شيعه و تحريف قرآن است. البته در بخش پايانى پايان نامه، به شكل مبسوط به اين بحث مى پردازد. بسيار به جا بود در اين جا به اين نكته، اشاره مى كرد و خواننده را بدان بخش، ارجاع مى داد.
حسنِ ختام اين فصل، اشاره اى فهرستوار به برخى شروح و حواشى و كتبى است كه درباره الكافى نوشته شده است.

صفحه از 380