تحليل و تكميل
اگر در محتواى احاديث وارد شده در باب هاى مختلف «كتاب فضل القرآن» دقّت شود، مى بينيم كه مرحوم كلينى، در اين بخش از اثر خود، به جمع آورى رواياتى پرداخته است كه به نوعى موضوع روايات، در باره جايگاه قرآن و فضيلت آن است و چشم اندازى از كلّيت قرآن و مطالب مربوط به آن در نگاهِ ائمّه را براى انسان ها روشن مى كند. در اين روايات، حدّاقل به شكل مستقيم، به تفسير و توضيح و تأويل آيات قرآن، پرداخته نشده است و همين مرز، مى تواند مبناى تفكيك اين روايات با رواياتِ تفسيرى الكافى باشد.
اگر در روايات «كتاب فضل القرآن» و نيز روايات مشابهى كه در ديگر بخش هاى الكافى آمده، دقّت شود، مى بينيم كه لفظ «قرآن» يا الفاظ ديگرى چون «مصحف» كه دلالت بر كلّيت قرآنْ بدون هيچ قيد و شرطى دارند، موضوع نكته بيان شده در روايات هستند و تنها در موارد اندكى، آيات و سوره ها، آن هم نه به عنوان توضيح و تفسير، موضوع روايتْ واقع شده اند . از جمله، مضامينى مانند: ترغيب به خواندن قرآن، استشفا به قرآن، فضيلت حاملان قرآن، توصيه عمل به قرآن، ترغيب به قرائت قرآن با ترتيل و...، همگى مضامينى هستند كه گرچه در اصل و به شكل غير مستقيم، تكرار و توضيح برخى آيات شريف قرآن هستند، امّا در واقع، نمى توان آنها را روايات تفسيرى تلقّى كرد.
نكته اى كه گفتنش خالى از لطف نيست، اين كه برخى از عناوين ده گانه پيشنهادى از سوى نگارنده پايان نامه، از عناوين مرحوم كلينى در «كتاب فضل القرآن» اخذ شده و يا با ادغام و يا استفاده از دو يا چند عنوان از عناوين كتاب ياد شده، عنوان جديدى ساخته است و البته برخى از عناوين نيز برساخته خود نويسنده محترم است. لذا براى فراهم شدن امكان مقايسه در اين زمينه، و نيز اين كه خوانندگان گرامى با «كتاب فضل القرآن»، آشنايى كلّى پيدا كنند، در ادامه، گزارشى اجمالى از عناوين باب ها و محتواى احاديث هر باب از كتاب ياد شده، ارائه مى شود؛ چرا كه به نظر مى رسد جاى چنين گزارش هايى در پايان نامه مورد بحث، خالى است.