معناى لغوى تأويل
تأويل ، از جمله واژه هايى است كه در طول تاريخ ، معناى آن تحوّل يافته است، به طورى كه معناى آن نزد متقدّمان با معناى آن نزد متأخّران از اهل لغت ، تفاوت دارد. نگارنده ، براى روشن شدن اين تفاوت، چند نظر را به ترتيب تاريخى از اهل لغت ، بيان مى دارد.
زبيدى ، از قول ابن كمال مى نويسد:
تأويل ، عبارت است از برگرداندن آيه از معناى ظاهرش به معنايى كه درباره آن ، محتمل است، البته در جايى كه معناى محتمل با قرآن و حديث ، موافق باشد ؛ مانند : «يخرج الحّى من الميّت» ، كه اگر گفته شود مراد از آن ، بيرون آوردن پرنده از تخم است، تفسير است و اگر گفته شود مراد از آن ، بيرون آوردن مؤمن از كافر و عالم از جاهل است ، تأويل به شمار مى آيد. آن گاه ، چنين جمع بندى كرده كه با توجّه به معانى بيان شده براى تأويل، مى توان چهار معنا براى آن در نظر گرفت ، به اين ترتيب: مرجع و عاقبت، سياست كردن، تفسير و تدبير ، و انتقال از معناى ظاهرى لفظ به معناى غير ظاهر.
در ادامه ، براى نشان دادن ارتباط اين معانى با هم ، اين نوشته دكتر شاكر را مى آورد : «اصل واحد در معناى تأويل ، همان رجوع است يا به اعتبار تقدّم و سرآغاز بودن ، و يا به اعتبارِ نهايت و سرانجام بودن ، و يا به لحاظ حقيقت و مراد بودن ؛ و كاربرد واژه تأويل درتأديب و سياست كردن نيز به معناى رجوع دادن به غايت و حقيقتِ امر است».