قرآن در روايات «الكافى» - صفحه 347

رابطه بين تفسير و تأويل

نگارنده ، پس از بيان مطالب مربوط به معناى لغوى و اصطلاحى تفسير و تأويل، ذيل عنوان ياد شده ، به بحث مهم رابطه بين تفسير و تأويل مى پردازد. ايشان ، بيان مى كند كه نظرياتِ متفاوت عرضه شده در تبيين رابطه ياد شده ، در سه گروه اصلى ، قابل دسته بندى است: 1. ترادف، 2. عموم و خصوص، 3. تباين .
ابوعبيد، ابو العباس مبرّد، ابن اعرابى و بعضى از مفسّران گذشته ، جزء گروه اوّل اند و معتقدند كه تأويل و تفسير ، به يك معنا هستند ؛ امّا در گروه دوم ، برخى تفسير را اعم از تأويل مى دانند ؛ مانند راغب كه مى گويد:
تفسير ، اعم از تأويل است و تفسير ، بيشتر در الفاظ به كار مى رود و در مفردات ، واقع مى شود و تأويل ، بيشتر در معانى و جمله ها به كار مى رود و اكثرا در كتب الهيه انجام مى گيرد؛ ولى تفسير هم در كتب الهيه و هم در غير آن كتب انجام مى شود. برخى نيز معتقدند كه تأويل ، اعم از تفسير است . از جمله ، دكتر شاكر كه مى نويسد:
اگر تأويل را معناى مراد از الفاظ بگيريم، بديهى است كه همه انواع معانى را شامل مى شود؛ چه آنها كه لفظ در آنها ظهور دارد ، و چه آنها كه لفظ نسبت به آنها ، داراى خفا و ابهام است. تفسير ، تنها به آن دسته از معانى اطلاق مى شود كه لفظ در دلالت بر آنها صراحت ندارد؛ بلكه نسبت به آنها مجمل است. امّا نگارنده گرامى پايان نامه ، بيان مى دارد كه بيشترين نظريات مطرح شده درباره رابطه بين تفسير و تأويل، در گروه سوم (تباين) جاى مى گيرد. از جمله ، نظر علّامه طباطبايى را در اين زمينه آورده كه:
مقصود از تأويل يك آيه، جنبه مفهومى آن (اعم از مفهوم موافق يا مخالف) نبوده و قسمت معناى لفظ آن نيست؛ بلكه تأويل از قبيل امور خارجيه است، آن هم نه هر خارجى اى ، به طورى كه مصداق خارجى خبر را تأويل آن بدانيم ، بلكه آن خارجى اى كه نسبتش به آيه و كلام، نسبت ممثّل به مثال و باطن به ظاهر باشد. وى ، همچنين نظر ذهبى را جزو نظريات گروه سوم مى داند و آن را نقل مى كند:
تفسير ، آن است كه به روايت ، رجوع مى كند و تأويل ، آنچه به درايت برمى گردد... . در پايان نيز چنين جمع بندى مى كند كه با توجّه به معنايى كه در مورد تأويل مدّ نظر قرار داديم (معناى خلاف ظاهر آيه)، رابطه بين تفسير و تأويل، تباين خواهد شد.

صفحه از 380