فصل سوم: اشكال تأويل در روايات «الكافى»
فصل سوم ـ كه آخرين فصل از بخش سوم است ـ مانند فصل قبل، با سيرى درتاريخ تأويل ، آغاز مى گردد. در مقدّمه اين بخش ، اشاره شده كه براى مطالب اين فصل ، از كتاب روش هاى تأويل قرآن ، اثر دكتر شاكر ، استفاده به سزايى شده است . اينك به گزيده اى از آنچه در اين فصل آمده ، اشاره است:
تأويل نيز چون تفسير، از ابتداى نزول قرآن ، جهت تسهيل فهم كلام الهى وجود داشته است و پيامبر صلى الله عليه و آله ، اوّلين مؤوّل آيات قرآن بوده است ، گرچه به دلايل مختلف ، از جمله تفاوت مردم در ميزان درك و فهمشان از آيات قرآن، ايشان نتوانست تأويل تمام آيات قرآن را بيان كند. پس از پيامبر صلى الله عليه و آله ، على عليه السلام داناترينِ مردم به تأويل قرآن بود و اين ، بدان سبب بود كه وى در تمام مدّت نزول وحى، همراه پيامبر خدا بود و تفسير و تأويل آيات را از ايشان مى آموخت. پس از على عليه السلام ، اهل بيتِ پيامبر، آگاهان به تأويل قرآن هستند.
نگارنده ، پس از اشاره به سير ياد شده ، آورده كه آنچه گذشت ، مربوط به سير صحيح تأويل قرآن در طول تاريخ است ؛ امّا متأسّفانه بايد گفت كه امر تأويل، سير ناصحيحى هم داشته است.
وى در ادامه ، از جمله به خوارج، معتزله، اشاعره و آن گاه صوفيه و غلات و باطنيه و فلاسفه ، به عنوان گروه هاى مهم تأويلى ، اشاره كرده است كه نوعا به شكلى نادرست ، دست به تأويل زده اند.
تنها گروهى كه مى توان گفت جهت اتّصال به اهل بيت عليهم السلام در مسير تأويلِ صحيح حركت كرد، شيعه اماميه است؛ زيرا مبناى تأويل نزد آنان ، قرآن و سنّتِ صحيح و عقل است. امامان معصوم ، در مقابل هر گونه تأويل ناروا مى ايستادند. براى نمونه ، در مسئله جبر و اختيار، هم تأويلات معتزله و هم تأويلات اشاعره را رد كرده، با بيان «أمرٌ بين الأمرين» ، تأويل صحيح را براى مردم ، روشن كردند.
در پايان مباحث اين سير ، نگارنده گرامى چنين جمع بندى مى كند كه: تنها خدا، پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمّه عليهم السلام از تأويل همه آيات قرآن ، آگاه اند و ديگران به ميزان فهم، علم و داشتن شرايطى كه براى آگاهى از تأويل لازم است ، مى توانند به تأويل بعضى از آيات قرآن ، آگاهى يابند.
وى در ادامه، ذيل عنوان : «معانى تأويل در كلام ائمّه» ، با اشاره به اين كه همه احاديث تأويلى ائمّه كه در الكافى وارد شده، حدود يكصد و بيست روايت اند ، ذيل چهار عنوان، به نمونه هايى از اين گونه روايات ، اشاره مى كند كه در اين گزارش ، برخى از آن نمونه ها را با ذكر عناوين چهارگانه ياد شده مى آوريم: