فصل سوم: بررسى نمونه هايى از روايات «الكافى» كه شبهه تحريف را ايجاد مى كند
نويسنده، در مقدّمه اين فصل ، به نكاتى به نقل از كتاب پژوهش در تاريخ حديث شيعه ، اشاره مى كند، از جمله اين كه غاليان ، گروهى خطرناك در بين شيعه بودند كه هر چند ظاهرا مسلمان بودند، امّا در واقع ، قصد از بين بردن مبانى اسلام را داشتند، از جمله در مورد قرآن . اين گروه ، بعضا به تحريف قرآن معتقد بودند و قرآن موجود را حجّت نمى دانستند. آنان ، مدّعى تحريف و اسقاط آيات مربوط به ائمّه بودند و قائل به عدم حجّيت قرآن موجود، تطبيق آيات با امامان، و فضايل مبالغه آميز در قرائت سوره بودند. در اين فصل، تعدادى از روايات الكافى كه ايجاد شبهه تحريف مى كنند ، ذيل سه عنوان، بررسى شده اند . اين بررسى، صرفا بررسى سند روايات است كه در سند آنها، بعضا راويانى غالى وجود دارند. وجود چنين راويانى ، طبيعتا در بين سلسله راويان ، باعث ضعف حديث و عدم صلاحيت آن براى پذيرش مى گردد. البته در بررسى سند روايات ، تنها به وضعيت راويانى پرداخته شده كه طبق كتاب هاى رجالى تضعيف شده اند و طبعا از بررسى راويان موثّق ، خوددارى شده است:
سه عنوانى كه ذيل آنها روايات ياد شده آمده ، از اين قرارند :
الف. رواياتى كه بر وجود نام امام على عليه السلام در آيات قرآن ، دلالت دارند (نُه روايت در پايان نامه ، ذيل اين عنوان، آمده است) .
ب. رواياتى كه بر حذف متنى از آيه دلالت دارند (شش روايت ، ذيل اين عنوان ، آورده شده است).
ج. رواياتى كه بر تغيير كلمه اى در قرآن ، دلالت دارند يا مضمون آنها ايجاد شبهه تحريف مى كند (دو روايت ، ذيل اين عنوان ، آمده است).
نويسنده محترم، بعد از بررسى سندى تمام روايات ياد شده ، آورده است : «بنا بر اين ، تقريبا بجز يك مورد ، روايات مورد بررسى قرار گرفته ، از نظر سند ، ضعيف بودند و مورد آخر نيز چون جزء اخبار آحاد است ، مورد عمل قرار نمى گيرد . نتيجه اين كه نمى توان به اين روايات ، استناد نمود و براى اثبات امرى از آنها استفاده كرد. در مورد احاديثى نيز كه بر حذف متنى در قرآن دلالت دارند، بايد گفت كه محقّقين و علماى شيعه معتقدند كه اين اضافات، جزء شرح و تفسير آيه است و داخل در نصّ قرآن نيست تا با حذف آن ، ادّعاى تحريف قرآن ، اثبات شود».
وى در پايان تحقيق خود ، ذيل عنوان «نتيجه گيرى»، به جمع بندى كلّى از مباحث مطرح شده از زاويه اى خاص مى پردازد و مى گويد : «در مطالعه و بررسى روايات قرآنى كافى، دو دسته روايت به چشم مى خورد: دسته اى روايات صحيح كه بيانگر ديدگاه ائمّه عليهم السلام درباره قرآن است ؛ و دسته دوم، روايات ناصحيحى كه مخالف با عقيده و نظر ائمّه عليهم السلام در مورد قرآن بوده و از آن ، شبهه تحريف در مى آيد. وجود چنين رواياتى در كتاب كافى، شبهاتى را در ذهن بعضى نويسندگان اهل سنّت ، ايجاد كرده است و رأى به عدم صلاحيت كتاب كافى داده و صاحب آن را متّهم به خروج از دين [كرده اند ]و معتقد به تحريف قرآن دانسته اند. در اين اثر ، با بررسى سندى نمونه هايى از اين روايات ناصحيح، ضعيف بودن آنها مشخّص گرديده است. نتيجه اين كه در برخورد با روايات، قبل از هر چيز بايد پيرامون روايت ، تحقيق و تفحّص نمود و صحّت و اعتبار آن را مورد ارزيابى و بازبينى قرار داد؛ چرا كه روايات ناصحيح ، نه تنها در كتاب كافى ، بلكه در ساير كتب حديثى ، از جمله كتب حديثى اهل سنّت نيز وجود دارد» .