تصحيح وتحقيق كتاب العقل والجهل الكافى،ازنسخه الشافى فى شرح اصول. - صفحه 392

ب . معرّفى الشافى فى شرح اُصول الكافى

در قرن دهم و يازدهم ، در بين عالمان ، اقبال گسترده اى به شرح نويسى ، شكل گرفت و همان گونه كه در آغاز اشاره شد ، شرح هاى بسيارى بر كتاب الكافى به نگارش درآمد ، كه از مهم ترين شرح هاى آن دوران ، شرح اُصول الكافى ، صدر المتألّهين شيرازى (1050 ق) است . اين شرح ، روش متفاوتى با شرح هاى پيشين داشت . او با توضيح معانى به روش عقلى و فلسفى و طرح مسائل حكمت متعاليه در اين كتاب ، واكنش هاى شديدى را بويژه در ميان مخالفان فلسفه و اخباريان برانگيخت . ظهور اين مخالفت را در تأليف الشافى فى شرح اُصول الكافى مى توان مشاهده كرد ؛ چنانچه وى در مقدّمه كتاب آورده است :
قد اشتمل اُصول الكافى بالإشكال و ليس الباعث عليه فى الأكثر إلّا أنّ جمعا أدخلوا بعض اُصول الفلاسفة وبعض اُصول المعتزلة واجتهاد المخالفين فى اُصول أصحابنا ، فذهبوا إلى ما أرادوا مفزعهم فى المعضلات إلى أنفسهم و تأويلهم فى المبهمات على آرائهم ، كأنّ كلّ امرئ منهم إمام نفسه قد أخذ منها فيما يرى بعُرى وثيقات و أسباب محكمات فنسأل اللّه العفو والعافية . به عقيده او برخى از شروح اصول الكافى ، مشتمل بر اشكالاتى است كه منشأ آن ، ورود برخى از آراى فلاسفه و معتزله و نيز برخى اجتهادات مخالفان در جوامع اوّليه روايى اصحاب اماميه (اصول حديثى) بوده است . هر گروهى در حلّ مشكلات و تفسير مبهمات ، بدون اعتماد به محكمات ، صرفا به آراى شخصى خود استناد و اعتماد كرده اند ، و هر طايفه ، خود را امام و مقتداى خويش قرار داده اند . از اين رو ، وى در اين شرح ، تلاش دارد بدون بهره گيرى از آراى ظنّى و استدلالات عقلى ، بلكه با اعتماد به محكمات آيات ، به تفسير و شرح برخى متشابهات بپردازد . در اين رهگذر نيز ، به نتايج جالبى در خصوص اثبات امامت امير المؤمنين على عليه السلام و اولاد طاهرش عليهم السلام دست يافته است كه مى توان آن را ويژگى بارز اين شرح دانست كه در مباحث بعدى ، توضيح بيشترى درباره آن خواهيم داد .
به طور كلّى ، ويژگى هاى اين شرح را مى توان به شرح ذيل احصاء نمود :

صفحه از 410