ق. آوردن احاديث غريب
احاديثى را كه در متن آنها لغات و الفاظ مشكل و دور از فهم آمده باشد، احاديث «غريب» مى نامند. با اين كه پيامبر صلى الله عليه و آله از الفاظ ساده، روان و قابل فهم براى همه مسلمانان، بلكه همه اعراب استفاده كردند، پس اين احاديث غريب، از كجا آمده اند؟ دانشمندان، در مورد فلسفه وجود اين احاديث، توجيهاتى كرده اند، مثلاً برخى معتقدند كه از زمان آميخته شدن زبان عربى با زبان هاى ديگر، اين الفاظ پيدا شدند و با نقل به معنا، در احاديثْ راه يافتند. اين كه علماى اهل سنّت از قدما تا معاصران، وارد اين بحث شده اند و براى آن كتاب هاى زيادى نوشته اند و شيعيان بجز در زمان معاصر، كمتر به اين علم توجّه كرده اند، شايد به خاطر كثرت روايات غريب در اوّلين جامع حديثى اهل سنّت، يعنى صحيح البخارى و خالى بودن الكافى از اين روايات باشد. به هر حال، كلينى، بر خلاف بخارى، در مواردى بسيار اندك از احاديث غريب، استفاده كرده است و اين، خود، نقطه قوت ديگر الكافى، بر صحيح البخارى شمرده مى شود.
ر. انتساب اين دو كتاب به صاحبان آن
در انتساب الكافى به كلينى، چه از قدما (همچون شيخ مفيد و...) و چه از متأخّران، كسى ترديد نكرده است، فقط ملّا خليل قزوينى (م 1089 ق) در بخش روضه الكافى، ترديد كرده است كه حاجى نورى در المستدرك به آن ابهام، پاسخ داده است. در مقابل، در نسبت دادن صحيح البخارى به نويسنده آن، معاصران اهل سنّت، ترديد كرده اند. به عنوان مثال، خطيب بغدادى از ابوزرعه نقل مى كند كه در مورد نويسنده صحيح البخارى و صحيح مسلم گفته است:
اينان افرادى هستند كه خواستند پيش از وقت، به رياست برسند؛ چيزى درست كردند و كتاب تأليف نمودند كه قبل از احراز لياقت، با آن كتاب، خود را جلوه گر ساختند و مقامى را احراز نمودند. در مورد صحّت انتساب كتاب به بخارى، مسلمه، معتقد است كه بخارى، با ترفند خاصّى كتاب العلل (نوشته على بن مدين) را گرفته و از آن استنساخ كرده است و اين كار بخارى، طورى براى نويسنده العلل، دردآور بود كه پس از مدّت كوتاهى، از دنيا رفت. نه تنها مسلمه، بلكه فؤاد سزگين هم بر بخارى، خرده گرفته است.