ب. نقاط ضعف پايان نامه
پايان نامه از دو جهت، قابل تأمل است: يكى از جهت محتوا و ديگرى از جهت نظم ظاهرى.
1. اشكالات محتوايى
يك . نويسنده در مقدّمه كتاب، ادّعا كرده است كه سعى كرده ايم به صورت جانبدارانه، بحث نكنيم؛ امّا در برخى موارد، از اين اصل، پيروى نكرده است، مانند جايى كه نويسنده بر اين كه بخارى از فرق مختلف همچون: مرجئه و قدريه، روايت نقل كرده، بر او خرده مى گيرد، در صورتى كه بخارى، آنها را قبول داشته و آنها از فرق اهل سنّت هستند و به عقيده بخارى، قابل استنادند. يا آن جا كه نويسنده، بر بخارى از جهت كميّت روايات، خرده گرفته و همين را نقطه قوت الكافى دانسته است؛ در حالى كه بخارى بايد احاديثى را جمع آورى مى كرد كه 160 سال قبل، گفته شده است؛ امّا احاديث الكافى، مربوط به دوران خودِ كلينى و زمان هاى بسيار نزديك به او بوده است.
نويسنده در ص 27 پايان نامه نيز در مورد فوت مرحوم كلينى و چگونگى مرگ او، سخن خاصّى نگفته است، در صورتى كه جاى اين بحث است كه آيا شرايط ويژه اواخر غيبت صغرا با مرگ مرحوم كلينى، مرتبط بوده يا نه؟ امّا در مورد چگونگى مرگ بخارى، مفصّل وارد شده و شرايط آستان مرگ او را شرح داده است.
دو. برخى مباحث غير ضرورى را آورده است، در حالى كه بعضى مباحث ضرورى را رها كرده است، مانند اين كه، در مورد زمان تولّد مرحوم كلينى، صرفا به مجهول بودن آن اكتفا كرده و حتّى زمان تقريبىِ آن را هم بيان نكرده است، در صورتى كه در مورد تلفّظ كلمه كلينى، بسيار بحث كرده و حتّى نظريات مختلف درباره تلفّظ اين كلمه را آورده است.
يا در جايى كه در مورد چگونگى مرگ كلينى، هيچ بحثى نكرده است؛ امّا در مورد سال مرگش، مفصّل وارد شده است و نظريات مختلف را كه مثلاً سال 328 يا 329 ق، بوده، آورده است.
سه. نويسنده در مواردى، نتوانسته بين مطالب و مباحث، ارتباط برقرار كند، به عنوان نمونه، از شرايط سياسى ـ فرهنگى زمان كلينى، بحث كرده است، امّا از اين بحث، به نتيجه خاصّى نرسيده است، كه مثلاً شرايط موجود در زمان كلينى، چه اثرى بر وى داشته است؟ و براى تأليف كتاب او، چه سود و يا زيانى داشته است؟ در مورد بخارى هم تقريبا همين طور است.
چهار. نويسنده، از صفحه 130 تا 140 پايان نامه، از اين كه بخارى از طوايفى همچون صحابه، خرده مى گيرد، بحث كرده است، در حالى كه از نظر بخارى، همه صحابه، مورد وثوق اند، و هيچ ضعفى ندارند. بنا بر اين، به عقيده بخارى، اين طوايف، نه متّهم اند و نه ضعيف. آرى! نقل از نواصب، خلاف عقيده مشهور اهل سنّت است.