عقل در «الكافى» - صفحه 482

واژه هاى متقابل عقل

بر اساس اصل «تعرف الاُمور بأضدادها» مناسب است كه به برخى از واژه هايى كه در مقابل عقل به كار مى روند، اشاره اى داشته باشيم.
جهل: اين واژه، گاهى در برابر علم و گاهى در مقابل عقل قرار مى گيرد. اگر جهل به معناى «نادانى» آورده شود، در مقابل علم و اگر به معناى «عمل نسنجيده» به كار رود، در مقابل عقل است. از دو تقابل «علم و جهل» و «عقل و جهل» در بين عامه مردم، تقابل اوّل، بيشتر از دومى، متعارف و مأنوس است؛ امّا در كتاب هاى روايى، از جمله الكافى (كه مورد بحث است)، تقابل دوم (عقل و جهل) بيشتر از تقابل اوّل، كاربرد دارد.
سفه: واژه ديگرى كه در مقابل عقل مى آيد، «سَفَه» است، به معناى نقصان و كم خردى و گاهى هم به معناى جهل.
حمق: واژه بعدى، «حمق» يا «حماقت» است، به عنوان ضد عقل و به معناى نقصان و فساد عقل. اين واژه، در روايات فراوانى در مقابل عقل به كار رفته است و احمق، در مقابل عاقل ذكر شده است. جنون: «جنون» از ريشه «جنّ» به معناى پوشش است و در اصطلاح، به حالتى گفته مى شود كه پوششى، عقل غريزى انسان را فرا مى گيرد و مانع فهم و ادراك مى شود. برخلاف معناى اصطلاحى جنون در بين عامه مردم ـ كه شخص فاقد عقل غريزى اوّليه را مجنون مى گويند ـ ، در برخى متون اسلامى، چنين فردى «مصاب» ناميده شده و در بعضى از روايات، مجنون بر فرد معصيت كار اطلاق گرديده است و در مقابل، ترك كنندگان معصيت و اطاعت كنندگان اوامر الهى ، عاقل ناميده شده اند. پس، از كتاب هاى لغت، آيات و روايات، چهار واژه متقابل و متضاد: جهالت، سفاهت، حماقت و جنون، براى واژه عقل استفاده مى شود و با توجّه به ارتباط معناى بين سه واژه سفاهت، حماقت و جنون با «جهل»، مى توان گفت كه تقابل و ضدّيت اصلى، بين دو واژه عقل و جهل است و تقابل عقل با ديگر واژه ها، فرعى و اعتبارى است. وقتى گفته مى شود: «العقل، نقيض الجهل»، ظاهراً مراد از نقيض، نقيض فلسفى نيست؛ بلكه مراد از آن، ضد است. پس عقل و جهل، دو امر وجودى اند، نه اين كه جهل، «عدم العقل» باشد. نتيجه اين كه در منطق قرآن كريم، عقل، بيشتر به نيرويى اطلاق مى شود كه انسان در امور دينى از آن منتفع مى شود و او را به معارف حقيقى و اعمال شايسته، رهبرى مى نمايد و در صورتى كه از اين مسير منحرف گردد، ديگر عقل ناميده نمى شود، گرچه در امور دنيوى، عمل خود را انجام دهد. امّا براى فهم معناى عقل در لسان الكافى، به تتبّع بيشترى نياز داريم كه اينك به آن مى پردازيم.

صفحه از 522