عقل در «الكافى» - صفحه 510

2 . علم

يكى ديگر از ثمرات عقل، علم است. امام موسى كاظم عليه السلام خطاب به هشام مى فرمايد:
لانجاة إلّا بالطاعة و الطاعة بالعلم و العلم بالتعلّم، والتعلّم بالعقل يعتقد، و لا علم إلّا من عالم ربّانى، معرفة العلم بالعقل؛ نجاتى جز به فرمانبردارى نيست و فرمانبردارى، به سبب علم است و علم، با آموزش به دست مى آيد و آموزش، به عقل وابسته است و علم، جز از دانشمندان الهى به دست نمى آيد و شناختن علم، با عقل است.
ملّاصدرا درباره سخن امام عليه السلام اين گونه نظر مى دهد:
روح عبادت و طاعت، علم است و چون در ما حصول علم، پديده اى نو و حادث است، جز به واسطه آموزش ميسّر نمى شود و آموزش حقيقى، نياز به عقل بالقوه منفعل (اثر پذير) از جانب شاگرد و عقلى فعّال و بالفعل از جانب معلّم دارد و اين معلّم يا بايد خداوند باشد ـ اگر آموختن از او بدون واسطه باشد (الهام) ـ و اگر غير خداست بايد عالمى ربّانى باشد. چرا عالم حقيقى، جز عالم ربّانى نيست؟ چون مقصود از اين علم، علم به اصول ايمانى از جانب حق، و كيفيت الوهيت و ربوبيت و افعال قدسى و فرشتگان عقلى و روحى و پيامبران و اولياى او و كيفيت وحى و نزول (فرشته و كتاب) و الهام و آگاهى بخشيدن است. چون علم به هر چيز، عبارت است از حاضر بودن ذات يا صورت عقلى آن چيز، فارق از حجاب هاى حسّى و خيالى، لذا بخشنده علم به اين اصول، جز خدا نمى تواند باشد و يا كسى كه علمش را از خدا گرفته است. پس خداى سبحان علاوه بر دادن حس به بشر، فكر ( عقل) نيز به او داد تا با اين دو، قضايايى بسازد و به كمال برسد، البته به آن مقدارى كه برايش مقدّر شده كه علوم فكرى جارى در عالم تكوين، يا به عبارتى «علوم نظرى» را كسب كند. امّا علوم عملى، يعنى علومى كه سروكارش با اين معناست كه چه كارهايى سزاوار و چه كارهايى ناسزاوار است، و تنها منشأ اين علوم، الهام هايى از ناحيه خداى سبحان است، بدون اين كه حسّ بشر و يا عقل نظرى او در آنْ نقشى داشته باشد، آن جا كه مى فرمايد:
«وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا * وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا» ؛ سوگند به نفس و خلقت كامل آن كه خداوند، آن را بيافريد و سپس تقوا (آنچه سزاوار است) و فجور (آنچه ناسزاوار است) را به آن الهام كرد . پس هر كس نفسش را پاك نگه دارد، رستگار مى گردد و هر كس آن را آلوده كند، زيانكار مى شود.
به طورى كه ملاحظه مى شود، در اين آيات، علم به آنچه از اعمال را كه سزاوار است انجام شود (حسنات) و آنچه از اعمال كه نبايد انجام شود (سيّئات)، از چيزهايى دانسته كه به الهام الهى (يعنى افكندن در دل ها) حاصل مى شود و منشأ آن علم، اين الهامات است.
پس به حكم اين آيات، تمامى علومى كه براى انسان حاصل مى شود ، همه و همه، به هدايت الهى است و اختلافاتى كه هست به حسب نوع آن علوم است. علم به هر طريقى (حس، فكر و الهام) به دست آيد، نشانه وجود قوّه عمل و ادراك در انسان است .

صفحه از 522