مفهوم عقل دركتاب العقل والجهل اُصول الكافى بانگاهى برشرح ملاصدرا - صفحه 525

مقدّمه

امتياز اساسى انسان از ديگر موجودات، داشتن عقل است؛ قوّه مدركه اى كه در لغت به معناى حفظ، جمع و منع است و در علوم مختلف، در اصطلاحات گوناگونى به كار رفته است. كاربرد فراوان واژه عقل در قرآن و روايات، نشان دهنده اهمّيت عقل در فرهنگ اسلامى است. در روايات، اوصاف فراوانى براى عقل ذكر شده كه فهم آنها، منوط به فهم معناى عقل است. اين اوصاف كه بيشتر در «كتاب العقل و الجهل» اصول الكافى مطرح شده اند، براى دو نوع عقل، يعنى عقل انسانى و عقل روحانى، بيان گرديده است.
عقل روحانى، برترين مخلوق خداوند است كه مورد استنطاق و امتحان، قرار گرفت و از آزمون، سربلند بيرون آمد. عقل انسانى نيز كه داراى كاركردهاى نظرى، عملى، اخلاقى و عبادى است، با ايجاد معرفت، به كاركرد عقلانى مى رسد.
عقل روحانى و عقل انسانى، از نظر روايات، يك حقيقت اند. ملّا صدرا، شارح اُصول الكافى، پس از بيان شش معنا براى عقل، نحوه اين يگانگى و وحدت را توضيح داده و گفته است كه عقل انسانى، مرتبه نازل يافته عقل روحانى است كه به پايين ترين حدّ خود، يعنى عالم خاكى، نزول پيدا كرده است، امّا مى تواند با بهره گيرى از قوّه اى كه در وى به وديعت گذاشته شده، خود را به جايگاه اوّليه اش برساند.
كتاب الكافى، از جمله مهم ترين مجموعه هاى حديثى است كه در بين عالمان شيعى، از جايگاه والايى برخوردار است. اين كتاب، داراى امتيازات فراوانى است كه يكى از آنها پرداختن ويژه به موضوع عقل است. اين امتياز، باعث شده تا الكافى، از سه مجموعه ديگرى حديثى هم تراز خود (التهذيب ، الاستبصار و كتاب من لا يحضره الفقيه) نيز متمايز گردد. اختصاص اوّلين كتاب از مجموع هشت كتاب اصول الكافى به موضوع عقل، نه از سرِ اتّفاق، بلكه به خاطر توجّه ويژه به عقل توسّط شيخ كلينى و در فضايى كه اهل سنّت و گردآورندگان مجموعه هاى حديثى آنها، عموما احاديث مربوط به عقل را بسيار كم اهمّيت و يا فاقد اعتبار و ساختگى تلقّى مى كرده اند، امرى بسيار درخور توجّه و بااهمّيت است. علاوه بر اين، دقّت در مضامين احاديث گرد آمده، نشان مى دهد كه گرچه برخى از اين روايات، از لحاظ سندى كم اعتبارند، امّا بيشتر روايات، از لحاظ محتوايى قابل قبول هستند و اين، امرى است كه شارحان اين كتاب ارزشمند نيز بدان اشاره كرده اند.
بنا بر اين، پرداختن به روايات كتاب العقل و جهل، به دو دليل ياد شده (يعنى بى نظير بودن اين روايات در مجامع روايىِ ديگر و پُرمحتوا بودن آنها)، داراى اهمّيت ويژه است. البته اهمّيت خود موضوع مطرح در اين روايات، يعنى عقل نيز نبايد ناديده انگاشته شود؛ زيرا عقل، مقدّم و اساس شخصيت انسانى و جزئى از وجود وى است كه از آغاز تولّد، همراه اوست و به همين جهت، عموم متفكّران، در طول تاريخ، به مسئله عقل، توجّه داشته اند و گاهى در نوشته هاى بزرگان، از آن به عنوان اوّلين آفريده الهى كه نقش اساسى در آفرينش ديگر موجودات دارد، ياد شده است.
لذا چنان كه آمد، با توجّه به موارد ياد شده، اين نوشتار، در پىِ آن است كه موضوع بااهمّيت عقل را با توجّه به روايات كتاب العقل و الجهل اصول الكافى و با نگاهى به شرح مرحوم ملّا صدرا بر اين كتاب، مورد بررسى قرار دهد.
مسائل مربوط به اين بحث، در سه حوزه زير، قابل طرح است:
اوّل اين كه مفهوم عقل چيست؟ و در رشته هاى مختلف علوم به چه معانى اى آمده است؟ و رابطه عقل با علوم مختلف، چگونه است؟
دوم اين كه حقيقت و ماهيت عقل چيست و چه تعريفى براى عقل مى توان بيان كرد؟ عقل، موجودى عينى و خارجى است يا مفهومى؟ مجرّد است يا مادّى؟ و آيا عقل در وجود انسان قرار گرفته يا خارج از آن؟ چه رابطه اى ميان عقل و انسان، وجود دارد؟
سوم، شناخت مفهوم عقل در روايات، كه شامل شاخه هاى زير است:
1 . موارد استفاده از عقل در روايات؛
2 . ويژگى هاى ذكر شده براى عقل در روايات؛
3 . وظايف و كاركردهاى عقل از منظر روايات؛
4 . معانى اى كه از عقل در روايات، مطرح است.
در بين مطالب ياد شده، آنچه بيشتر مورد نظر اين پژوهش است، مباحث مربوط به شناخت مفهوم عقل در روايات است و مباحث ديگر، در حدّ اشاره، مطرح گرديده اند. بنا بر اين ، سؤال اصلى آن، چنين مطرح شده است كه: مراد از كلمه عقل در روايات كتاب العقل و الجهل اصول الكافى چيست؟ و آيا نظر ملّا صدرا در اين باره، منطبق بر روايات هست يا خير؟
هدف، به دست آوردن مفهوم عقل در روايات است تا از اين طريق، شناخت و درك بهترى از معارف ناب اسلامى صورت پذيرد. اين هدف، در كمتر اثرى دنبال شده است؛ زيرا از ميان منابعى كه به موضوع عقل پرداخته اند، تنها چند اثر معدود، مفهوم عقل در روايات را دنبال كرده اند و در آنها نيز نگاه مستقيمى به احاديث، نشده است.
از جمله آثارى كه در اين زمينه نگاشته شده، كتاب ماهية العقل و حقيقة معناه، تأليف حارث بن اسد محاسبى است كه اوّلين اثر در اين موضوع است. نويسنده، از معاصران امام صادق عليه السلام بوده و از محضر ايشان، بهره مند شده است. وى، با ديدى عرفانى و اخلاقى، به بيان مفهوم عقل و جايگاه آن پرداخته است. امتياز اين كتاب، قديمى بودن و هم عصر بودن مؤلّف آن با امام عليه السلام است كه رنگ و بوى گفتار معصوم، در آن نمايان است و از فرهنگ قرآنى و اسلامى در استدلال ها و شواهد، استفاده شده است؛ امّا تفاوت اين كتاب با اثر حاضر، در اين است كه در آن، نگاه مستقيمى به گفتار معصومان عليهم السلام صورت نگرفته و نويسنده آن، بيشتر، نگاه اخلاقى و عرفانى به موضوع داشته است.
كتاب ديگرى كه در اين زمينه مى توان از آن ياد كرد ، مفهوم العقل و القلب فى القرآن و السنّة، نوشته دكتر محمّد على الجوزو، از مفتيان اهل سنّت لبنان است و دغدغه اصلى آن، يافتن رابطه ميان عقل و قلب در قرآن و سنّت بوده است و تنها در فصل سوم آن، به مفهوم عقل در قرآن و حديث، پرداخته شده است.
تفاوت عمده اين كتاب با پژوهش حاضر، اين است كه علاوه بر اين كه بخش كمى از اين كتاب به موضوع عقل اختصاص يافته، در آن، روايات معصومان عليهم السلام ، جز چند روايت از پيامبر صلى الله عليه و آله و امير مؤمنان عليه السلام ، چندان مورد استفاده قرار نگرفته است.
غير از دو اثر ياد شده، آثار ديگرى نيز در اين زمينه وجود دارد كه تفاوت عمده آنها با موضوع پايان نامه حاضر، در اين است كه آنها به طور كامل، در صدد بررسى مفهوم عقل بر نيامده اند و همچنين، كاربرد آيات و روايات در آنها، بسيار اندك است.

صفحه از 576