مفهوم عقل دركتاب العقل والجهل اُصول الكافى بانگاهى برشرح ملاصدرا - صفحه 535

واژه هاى متضادّ عقل

از آن جا كه شناخت اضداد، مى تواند در فهم مفاهيم، نقش داشته باشد، چنان كه گفته اند: «تُعرف الأشياء بأضدادها»، مناسب است در اين جا نگاهى به الفاظ متضادّ عقل بيفكنيم:
1 . جهل. به دو معناى علم، و طمأنينه و وَقار است و در ادبيات عرب، در اين موارد به كار رفته :
الف . عدم تسلّط بر نفس كه در برابر حِلم آمده است؛
ب. عدم توازن عقل، كه با برداشت سطحى از مطالب، همراه است؛
ج. معناى شايع آن، كه همان جهل و نادانى است.
2 . سفاهت. در لغت، به معناى ضدّ عقل و ضدّ حِلم، تفسير شده است. 3 . جنون. از مادّه «جن»، به معناى پوشاندن است. به كسى كه دچار آشفتگى افكار است و عقل او پوشيده شده، مجنون مى گويند.
شايان ذكر است كه لفظ عقل، در كتب لغت، با دو حرف اضافه «عن» و «له» به كار رفته است كه اين تركيب، به معناى ديه است؛ ولى در روايات و برخى آثار قدما، لفظ عقل با حرف اضافه «عن»، در غيرِ معناى ديه به كار رفته است؛ نظير: «عقل عن اللّه »، كه به معناى تعظيم الهى و قدرشناسى از خدا آمده است. امّا شارحان اصول الكافى، تعبيرات مختلفى درباره آن آورده اند. براى نمونه، «عقل عن اللّه » را به كار برده اند و به استفاده از خدا، معنا كرده اند يا حرف «عن» را زايد دانسته اند، يا استناد علم به خداوند، تفسير كرده اند. در جمع بندى مى توان گفت كه: «عقل عن اللّه »، بهترين نوع تعقّل است كه داراى دو ويژگى است:
1 . علوم و معقولات، با واسطه يابى واسطه از خداوند، درك مى شوند؛
2 . عاقل، عمل خود را بر اساس علم و درك، انجام مى دهد.

صفحه از 576