مفهوم عقل دركتاب العقل والجهل اُصول الكافى بانگاهى برشرح ملاصدرا - صفحه 538

معانى ديگر عقل

ـ عقل، به معناى عاقل و يا معقول كه فلاسفه، در باب اتّحاد عقل و عاقل و معقول و يكى بودن آن سه، بدان پرداخته اند.
ـ عقل فعلى، به معناى تصوّرات و صُوَرى كه انسان به واسطه آنها، معقولات را در ذهن خود، حاصل مى كند. ـ عقل قدّوسى، به معناى عقلى است كه تصوّرات و تصديقات بيشترى نسبت به معمولِ عقول، دارا باشد، مانند انبيا و اولياى الهى.
ـ عقل كلّى، كه به معناى تصوير كلّى طبيعى اى است كه در ذهن، حاصل مى شود. ـ عقل مذكور در عالم كلام، كه متكلّمان، بويژه معتزليان، عقل را بر مقدّماتى كه امور حَسَن و قبيح از آنها استنباط مى شود، اطلاق كرده اند.
ـ عقل مذكور در علم اخلاق، كه در آن، عقل به مَلَكات و حالات نفسانى اى كه در اثر مراقبت حاصل مى شود، گفته شده است. ـ عقل به معناى تمام معارف، كه عام ترين تعريف عقل است و به علوم و معلومات و معارف حاصله براى بشر، گفته شده است. ـ عقل به معناى ناطقه، كه ملّا صالح مازندرانى، آن را براى عقل، بيان كرده است. عقل جوهرى، كه از آن به عنوان موجودى كه از مادّه و علايق آن، مجرّد است و ذاتا و فعلاً مستقل است، ياد مى شود. ـ عقول طوليه، كه در بيان حكما آمده است و حكما، براى توجيه خلقت و صدور كثرت از وحدت، به وجود وسائطى اعتقاد دارند كه به آنها عقول طوليه يا عشره مى گويند.
ـ عقول عرضيه، كه در مقابل عقول طوليه است. افلاطون و پيروانش، به عقول عرضيه يا مُثل، قائل شده اند.
ـ عقل اوّل، اوّلين مخلوق است كه به جز مُبدع خود، يعنى خداوند، به چيزى نياز و وابستگى ندارد.
ـ عقل فعّال، كه در تعريف آن گفته اند: جوهرى است مجرّد از علايق مادّى كه ماهيت تمامى موجودات را داراست و با تأثير در عقل انسانى، آن را از قوّه به فعليت مى رساند.
ـ عقل كل، كه داراى دو معناست: 1. موجودات مجرّدى كه وظيفه تدبير موجودات و عالم را دارند؛ 2. فلك نُهم و جِرم اَقصى كه حركت آن، موجب حركت تمام موجودات است.
ـ عقل مذكور در الهيات، كه در اين اصطلاح عقل بر خداوند، اطلاق مى گردد. غير از اصطلاحات ياد شده، چند اصطلاح ديگر نيز وجود دارد كه بيشتر در فلسفه غرب و كلام مسيحى و كلام جديد، مورد استفاده هستند؛ نظير: عقل ابزارى، عقل استدلالى، عقل انتقادى، و عقل عاقبت انديش كه در اين جا مجال بحث درباره آنها نيست.
امّا وجه اشتراك تمام معانى گفته شده براى عقل ، در اين است كه همه آنها در اين كه عقل ، نه جسم است ، نه جسمانى ، و نه صفت براى جسم ، مشترك اند و اين اشتراك ، مى تواند همه آنها را موضوع يك علم قرار دهد ، همان گونه كه ملّاصدرا به آن ، اذعان كرده است .

صفحه از 576