مفهوم عقل دركتاب العقل والجهل اُصول الكافى بانگاهى برشرح ملاصدرا - صفحه 541

فصل سوم : تاريخچه بحث عقل

اوّلين بحث هاى مضبوط علمى در موضوع عقل ، در بين فلاسفه يونان آغاز شد و پس از آنان، فلاسفه ديگر ، به پيروى از آنها به اين مباحث پرداخته اند . در ميان دانشمندان اسلامى نيز عقل ، مورد توجّه بوده است ، بويژه كه احاديث نبوى و سخنان امامان معصوم عليهم السلام درباره عقل ، خود ، انگيزه اى براى پرداختن به اين گونه مباحث بوده است .
متفكّران اسلامى ، اعم از شيعه و اهل سنّت ، به بررسى اين گونه روايات در حوزه هاى مختلف ، بويژه كلام پرداخته اند و در مباحث فقهى و اصول فقه ، بحث از عقل و حجيّت آن ، فراوان ديده مى شود تا جايى كه عقل ، يكى از منابع فقه دانسته شده است . بنا بر اين ، تاريخچه بحث عقل در ميان مسلمانان را در چند بخش ، دنبال مى كنيم :
1 . علماى اهل سنّت ، بر خلاف علماى شيعه ، اقبال كمترى به احاديث در زمينه عقل ، نشان داده اند تا آن جا كه عدّه اى از آنها ، بيشتر روايات در اين باب را مجعول و ساختگى دانسته اند و بيشتر متكلّمان اشعرى و ابن تيميّه و پيروان وى، هر حديثى را كه در بر دارنده فضيلتى براى عقل است ، نادرست و جعلى مى دانند . سؤالى كه اين جا مطرح مى شود ، اين است كه : اين گونه برخورد علماى اهل سنّت با عقل و روايت عقل ، چه توجيهى مى تواند داشته باشد ؟
در پاسخ مى توان گفت كه اوّلاً قرآن ، به عنوان منبع اصلى دين اسلام ، مكرّر از عقل ياد كرده و مؤمنان را به تفكّر و تعقّل ، دعوت نموده و براى تعقّل كنندگان ، فضايل بسيارى را بر شمرده است . از اين رو ، روايات نبوى را نيز مى توان در همين راستا دانست .
ثانيا بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله مفسّرانى همچون ابن عبّاس و على عليه السلام به بيان فضايل و مراتب عقل پرداخته اند و طبيعى است اگر پيامبر صلى الله عليه و آله از اين كار راضى نبود، آنان ، چنين كارى را نمى كردند .
ثالثا روايات فراوانى از صحابيان و تابعيان در مورد عقل نقل شده كه در كتب مربوط به عقل و فضايل آن ، آورده شده است و در صورت نهى پيامبر صلى الله عليه و آله چنين كارى صورت نمى گرفت .
بنا بر اين ، نمى توان روايات مربوط به عقل را ـ به صرف اين كه در اين موضوع خاص هستند ـ مجعول دانست .
امّا علّت اين امر را كه برخى از علماى اهل سنّت ، با اين گونه احاديث ، مخالفت كرده اند ، مى توان در اوضاع فكرى ، اجتماعى و عقيدتى عصر آنان جستجو كرد ؛ زيرا اشاعره ، به عنوان گروهى كلامى ، نقش چندانى براى عقل قائل نيستند و تأكيدشان بر سنّت و نقل است و پيوسته ، با كسانى كه نقش عقل را در زندگى ، پُررنگ مى دانند ، به مبارزه پرداخته اند ، كه نمونه آشكار آن ، درگيرى هاى خونين اشاعره و معتزله است . اين تفكّر در بين اشاعره ، باعث شده تا رواياتِ در موضوع عقل را منكر شوند . البته افراط عدّه اى از جمله فلاسفه و معتزله در گرايش به عقل را نيز نمى توان در نگرش افراطى اشاعره ، بى تأثير دانست . 2 . عموم مسلمانان ، غير از اهل حديث ، ديدگاه مثبتى نسبت به روايات عقل دارند ، بويژه شيعيان كه تأليفات بسيارى در بيان مراتب و فضايل عقل و اهمّيت آن نگاشته اند كه در اين ميان ، فلاسفه و متكلّمان ، جايگاه ويژه اى را دارا هستند. از اين رو ، به دو ديدگاه اهل كلام و فلسفه درباره عقل و روايات مربوط به آن مى پردازيم .
با اين كه هر دو گروه فلاسفه و متكلّمان اسلامى ، حجّيت عقل و نقش و اهمّيت آن را پذيرفته اند و روايات مربوط به عقل را جعلى نمى دانند، امّا در مواردى با هم اختلاف دارند كه ذيلاً بدانها مى پردازيم :

صفحه از 576