مفهوم عقل دركتاب العقل والجهل اُصول الكافى بانگاهى برشرح ملاصدرا - صفحه 545

الف . مفهوم عقل روحانى در روايات

در مجموع روايات سى و شش گانه «كتاب العقل و الجهل» اصول الكافى ، چهار روايت، به عقلى كه ما بدان «عقل روحانى» مى گوييم ، پرداخته اند كه خلاصه آنچه در اين چهار روايت آمده ، چنين است : اين عقل ، اوّلين آفريده از مخلوقات روحانى است كه از نور الهى آفريده شده و در سمت راست عرش ، جاى گرفته است . خداوند ، پس از خلق اين عقل ، قدرت نطق به او عطا كرد و دستور داد كه پيش آيد و او اطاعت كرد . پس به او امر كرد كه باز گردد و او نيز برگشت . در نتيجه اين فرمان بُردارى ، او محبوب ترين خلق خداوند گرديد و مورد لطف و عنايت الهى قرار گرفت .
بعد از اين كه خلقت عقل ، پايان پذيرفت ، خداوند ، جهل را از درياى ظلمت آفريد و به او دستور داد تا بر گردد و او برگشت . سپس به وى فرمان داد تا پيش آيد ؛ امّا او سرپيچى كرد . به همين سبب ، از رحمت الهى دور شد و مورد غضب خداوند ، قرار گرفت .
عقل ، به واسطه محبوبيت ، داراى لشكريانى گرديد تا او را در اطاعت از فرامين الهى ، يارى دهند و از ثواب ، بهره مندش سازند . جهل ، با ديدن اين لطف الهى ، به عقل كينه ورزيد و از خداوند خواست تا براى وى نيز سپاهى قرار دهد . خداوند نيز اضدادِ آنچه به عقل داده بود ، به وى داد و وى را از رحمت خويش ، دور ساخت .
اين مضامين كه برگرفته از روايت يكم ، چهاردهم ، بيست و ششم و سى و دوم كتاب العقل و جهل اصول الكافى است ، نكات مبهم فراوانى را در بر دارند . از جمله اين كه منظور از استنطاق و به سخن در آوردن عقل چيست؟ و خلقت عقل از نور الهى ، به چه معناست؟ «روحانيين» كه عقل از جمله آنهاست ، كدام اند و چه خصوصياتى دارند؟ مادّه اوّليه عقل چيست؟ معناى عرش چيست و قرار گرفتن عقل در سمت راست آن ، به چه معناست؟ اقبال و اِدبار عقل ، چگونه است؟ عقل روحانى ، چگونه موجودى است؟ رابطه عقل روحانى با عقل انسانى چيست؟ و... .
شارحان اصول الكافى ، درباره اين مضامين ، ديدگاه هاى گوناگونى دارند كه در اين ميان ، سه نظر ، مشهورتر است :
نظر اوّل . مراد از عقل در اين روايات ، عقل جزئىِ انسانى است ، در مقابل عقل كلّى (عقل اوّل) ، و اين عقل ، اوّلين جزء آفريده شده از نفس است و منظور از استنطاق و به سخن در آوردن وى ، اعطاى نيروى درك و تفكّر به انسان است . اقبال و اِدبار نيز به معناى روى آوردن به سعادت و يا شقاوت است ؛ يعنى عقل ، تكوينا شايستگى تحصيل سعادت و شقاوت را دارد . از اين رو ، عقل، معيار تكليف الهى خواهد بود . نظر دوم . عقل ، به معناى نفس ناطقه انسان است كه اوّلين موجود روحانى اى است كه آفريده شده ، و اقبال ، يعنى تعلّق گرفتن به بدن انسانى ، جهت تكميل آن ، و اِدبار ، قطع تعلّق ، جدايى از بدن و برگشت به عالم ملكوت است . نظر سوم . عقل ، به معناى جوهر مجرّدى است كه در ذات و افعال ، مستقل است . اين عقل ، همان عقل اوّل است كه در نظر حكما و فلاسفه ، اوّلين موجودى است كه خداوند ، آن را آفريده، و اقبال او ، به معناى روى آوردن به ايجاد مخلوقات ديگر است ، و اِدبار هم به معناى برگشت و رجوع به ذات الهى و فراغت از خلقت ، خواهد بود . يكى از مسائل مناقشه برانگيزى كه در اين روايت مطرح شده ، اوّلين مخلوق بودن عقل روحانى است كه مباحث مختلفى درباره آن ، مطرح شده است . در روايتى كه اين مضمون را مى رساند ، آمده است :
إنّ اللّه خلق العقل ، وهو أوّل خلق من الرّوحانيين. در تفسير اين عبارت از حديث ، برخى تركيب «من الروحانيين» را خبر دوم «هو» گرفته اند و بر اين اساس گفته اند : عقل ، اوّلين آفريده در ميان تمام آفريدگان است . برخى نيز «مِنَ الرّوحانيين» را متعلّق «خلق» دانسته و گفته اند كه عقل ، اوّلين مخلوق در ميان روحانيان است .

صفحه از 576