مفهوم عقل دركتاب العقل والجهل اُصول الكافى بانگاهى برشرح ملاصدرا - صفحه 556

5 . حيا

در دو روايت از روايات كتاب العقل و الجهل اصول الكافى ، از حيا و آزرم ، سخن به ميان آمده است . در روايت دوم ، از امام على عليه السلام نقل شده كه : جبرئيل عليه السلام از جانب خداوند فرمان يافت تا آدم عليه السلام را در انتخاب يكى از سه نعمت عقل ، حيا و دين ، مخيّر سازد . آدم عليه السلام عقل را برگزيد . جبرئيل عليه السلام از دين و حيا خواست تا باز گردند ؛ امّا آنها گفتند : ما مأمور به همراهىِ عقل هستيم .
در روايت چهاردهم نيز صفت حيا ، در كنار دين و هم تراز آن ، دانسته شده است . درباره علّت ملازمه دين و حيا با عقل ، مى توان گفت كه عقل ، موجب ترك گناه و دورى از زشتى هاست و اين دورى ، هم مى تواند با انگيزه نفسانى و اخلاقى صورت پذيرد ، و هم با انگيزه دينى و اعتقادى ؛ زيرا عقل ، هم به اخلاق و فضايل اخلاقى ، امر مى كند ، و هم به دين و ديانت .

6 . حُسن خُلق

حُسن خُلق ، دو معنا مى تواند داشته باشد :
اوّل ، خوش اخلاقى و خوش رويى كه عموم مردم ، حُسن خُلق را به اين معنا مى دانند .
دوم ، كمال اخلاقى كه دارنده آن ، همه يا بيشتر فضايل اخلاقى را در خود دارد كه از آن در روايات به عنوان جامع «مكارم اخلاقى» ياد شده است .
در روايت هفدهم ، امام صادق عليه السلام مى فرمايد :
اَكْمَل الناس عقلاً أحْسَنَهم و خُلقا ؛ كامل ترينِ مردم از نظر عقل ، خوش خُلق ترينِ آنهاست .
همان گونه كه در اين روايت ديده مى شود ، حُسن خلق به تنهايى ، نشانه عقل دانسته شده كه اين ، قرينه است بر اين كه خوش رويىِ تنها منظور نبوده ؛ بلكه معناى عام آن ، مراد بوده است .

صفحه از 576