مفهوم عقل دركتاب العقل والجهل اُصول الكافى بانگاهى برشرح ملاصدرا - صفحه 561

فصل پنجم: مفهوم عقل در كتاب العقل و الجهل «الكافى» از نگاه ملّا صدرا

يكى از بهترين شرح هايى كه بر اصول الكافى نوشته شده ، شرح مرحوم ملّا صدراست . ويژگى مهم اين شرح ، دارا بودن نگرش فلسفى در شرح روايات است ؛ زيرا ملّا صدرا ، خود به عنوان بنيان گذار مكتب «حكمت متعاليه» ، سعى كرده تا در شرح روايات ، با استفاده از آنها ، دلايلى بر نظريات فلسفى خود ، ارائه كند .
از ديگر ويژگى هاى اين شرح ، تفسير جامع مفردات روايى است كه حجم قابل توجّهى از مطالب كتاب را به خود ، اختصاص داده است .
البته موضوع تحقيق در اين جا ، بررسى جايگاه و مفهوم عقل در نظر ملّا صدراست كه در سه بخش ، بدانها مى پردازيم :

بخش اوّل ، معانى كلّى و اوّليه عقل نزد ملّا صدرا

ملّا صدرا ، در ذيل شرح خود بر سومين روايت كتاب العقل و الجهل ، شش معنا براى عقل ذكر كرده است كه عبارت اند از :
معناى اوّل . عقل ، به معناى جزئى از نفس انسانى و مشترك در همه انسان هاست كه جداكننده وى از ديگر حيوانات است . اين نيرو ، «عقل فطرى» ناميده مى شود .
معناى دوم ، عقل مورد بحث در كتاب ، نفس فلسفه است كه همان مراتب عقل فطرى است و شامل عقل هيولايى ، عقل بالمَلَكه ، عقل بِالفعل و عقل مُستفاد مى شود .
معناى سوم ، عقل به معناى جزئى از نفس انسانى كه بر اثر مراقبت و مواظبت بر اعمال ، حاصل مى شود . اين ، همان عقل مورد نظر در علم اخلاق است كه زمينه ساز حصول قضايا و نتايج علمى است .
معناى چهارم ، عقل به معناى زيركى و تيزفهمى است كه به امور اخلاقى بينجامد ، و نه زيركى اى كه در راه مطامع دنيايى به كار رود .
معناى پنجم ، عقل به معناى مشهورات و امورى كه نزد همه مردم مشترك اند . اين معنا ، مورد نظر متكلّمان است .
معناى ششم ، عقل به معناى موجودى كه وابستگى اش جز خدا ، به هيچ موجودى نيست و فعليّت محض و كمال محض است . اين عقل ، بر خلاف پنج مورد قبلى ، موجودى عينى است كه به هيچ چيز تعلّق ندارد .
در ميان اين معانى شش گانه ، معناى پنجم ـ كه همان عقل مورد نظر متكلّمان است ـ ، چندان مورد نظر ملّا صدرا نبوده و گويا ايشان ، تنها به نقل اين اصطلاح ، جهت تمام بودن موارد ، اكتفا كرده و توضيح چندانى درباره آن نداده و در تطبيق با روايات نيز سخنى از آن به ميان نياورده است .
بدين ترتيب ، معانى اساسى عقل نزد ملّا صدرا ، عبارت اند از : 1 . عقل فطرى ؛ 2 . عقل نظرى ؛ 3 . عقل اخلاقى ؛ 4 . عقل به معناى زيركى ؛ 5 . عقل مجرّد .
وظايف آنها نيز بدين صورت است كه عقل فطرى ، زمينه ساز كسب علوم بديهى و ضرور است كه موجب تحصيل علوم نظرى مى شوند . عقل نظرى هم به عنوان مرحله رشديافته نفس ، با بهره گيرى از عقل فطرى ، به مراحل عقل هيولايى ، عقل بالمَلَكه ، عقل بِالفعل و عقل مُستفاد خواهد رسيد . عقل اخلاقى نيز فراهم كننده موجبات علم به قضاياى اخلاقى است تا نفس ، به واسطه اين قضايا ، به انتخاب افعالى كه بايد انجام دهد يا ترك كند ، بپردازد . عقل به معناى تيزهوشى هم از قضاياى اخلاقى پيروى مى كند .
در اين ميان ، ملّا صدرا ، دو اصطلاح «عقل نظرى» و «عقل عملى» را براى تبيين دو نيروى قرار داده شده در انسان ، به كار برده كه يكى ، عهده دار امور نظرى و معرفتى است ، و ديگرى ، زمينه ساز عمل و كردار است . ملّا صدرا ، همچنين سه تفاوت ميان عقل فطرى و عقل اخلاقى قائل است كه عبارت اند از :
1 . عقل فطرى ، خدادادى است ، و عقل اخلاقى ، اكتسابى ؛
2 . عقل فطرى ، براى امور نظرى و فكرى است ؛ ولى عقل اخلاقى ، در مقام عمل و استنباط است ؛
3 . عقل فطرى ، از مبادى عالى متأثّر مى گردد و علوم و معارف را دريافت مى كند ؛ ولى عقل اخلاقى ، جزء عملىِ نفس است كه در اعضاى تحت فرمان خود ، تأثير مى گذارد . بنا بر اين ، عقل فطرى ، تأثيرپذير و عقل اخلاقى ، تأثيرگذار است .

صفحه از 576