مفهوم عقل دركتاب العقل والجهل اُصول الكافى بانگاهى برشرح ملاصدرا - صفحه 567

بخش سوم : رابطه ميان معانى مختلف عقل در روايات ، از ديدگاه ملّا صدرا

همان گونه كه در بخش قبلى گفته شد ، از نظر ملّا صدرا ، نفس انسان ، داراى دو نيروى نظرى و عملى است كه نيروى نظرى ، با استفاده از مُدركات اوّليه نفس ، سعى در ازدياد علم و كشف حقايق دارد و در اين راه ، از عقول مجرّده و عقل فعّال ، بهره مند و متأثّر مى گردد و هدف اين نيرو ، تحصيل ايمان و معرفت نسبت به خداوند است ؛ امّا عقل عملى كه جزء ديگرى از نفس است ، باعث ايجاد مَلَكات و عاداتى است كه در فعل اختيارى انسان ، تأثير مى گذارد و هدف آن ، انجام دادن اعمال صالح و رعايت اخلاق حسنه است .
از نظر ملّا صدرا ، رابطه بين عقل نظرى و عقل عملى ، رابطه روح و بدن است و عقل نظرى ، اصل و اساس است كه عقل عملى ، در خدمت آن قرار مى گيرد . توضيح بيشتر اين كه اوّلين مرتبه عقل ـ كه همان مخلوقِ اوّل و شريف ترينِ ممكنات و پس از خداوند ، كامل ترينِ موجودات عالم است ـ ، به جهت معرفت تام و كاملى كه نسبت به حقايق هستى دارد ، تمام ذاتش اطاعت و فرمان بُردارى است . پس از اين مرتبه ، مراتب نازل عقل قرار دارد . يكى از اين مراتب ، عقل انسانى است كه به دليل تركيب يافتن از جوهر عقل و اغراض شهوانى و جسمانى ، مطيع محض اوامر الهى نيست و ممكن است كه عصيانْ در آن ، راه پيدا كند .
بنا بر اين ، عقل انسانى ، از سنخ عقل اوّل است ، كه هبوط و نزول پيدا كرده ، و علّت اين هبوط و نزول ، همان فرمان «أدْبَر» است كه از سوى پروردگار به او داده شده است . مراتب اين نزول ، عبارت اند از : 1 . نزول از عقل به مرتبه نفس ؛ 2 . نزول از نفس به مرتبه طبع ؛ 3 . نزول از طبع به مرتبه صورت و جسم .
از نظر ملّا صدرا ، عقلى كه تا مرتبه جسم و بدن عنصرى نزول يافته ، مى تواند به كمك استعداد و قدرتى كه در ذاتش نهاده شده ، خود را به مراحل كمال رسانده ، به جايگاه اوّليه خويش ، باز گردد و خطاب «اَقْبَل» را محقّق گرداند . اين سير صعودى ، با كمك دو نيروى نظرى و عملى ، امكان پذير است و در اين سير صعودى ، هدف اصلى عقل نظرى ، عبارت است از رسيدن به اصل خويشتن كه همان موجود مجرّد و عقل اوّل است و در آخرين گام ، به مرحله تجرّد مى رسد و عقل مفارق مى گردد . در اين ميان ، عقل عملى ، با تأثير در انسان ، وظيفه راهنمايى او در انجام دادن و يا ترك افعال را به عهده دارد و او را مؤدّب به اخلاق حسنه و انجام دادن افعال نيك مى گرداند و اين وظيفه را با تأثير گذاشتن در نفس انسان و ديگر موادّ سُفلى ، انجام مى دهد . در ميان اين دو نيروى نظرى و عملى ، نيروى نظرى، اصل شمرده مى شود ؛ زيرا حركت به سوى كمال و مبدأ ، توسّط آن انجام مى گيرد .

صفحه از 576