نشان داد . خطوطى كه به نرمى مايل شده اند ، منظرى را نشان مى دهند كه از آن ، كعبه ، در واقع درست مقابل راست مركز (همان گونه كه حديث وصف مى كند) ، قرار مى گيرد ؛ لكن اين منظر ، تقريبا از سمت قَطَر است ، نه كوفه . منظرى كه از سوى كوفه نمايش داده مى شود ، با خطوطى است كه با شيب تندى مايل مى شود و از اين جايگاه مناسب ، كعبه تقريبا در وسط حرم قرار گرفته است . بدين ترتيب ، اين حديث ، هنگامى كه با واقعيت هاى موضع نگارانه حرم مواجه مى شود ، در واقع بى معنا مى گردد .
اين حديث ، حتّى اگر از نظر موضع نگارى معنايى داشته باشد ، آيا مى تواند به گونه رضايت بخشى ، عمل انحراف به چپ به هنگام نماز را در ميان اماميه در كوفه توضيح دهد؟ در اين جا ما با معضل مثلّثاتى مواجه مى شويم . فرض كنيم كه كسى از قضا در موضعى در هشت مايلى (براى سادگى كار اجازه دهيد كه اين مايل انگليسى باشد) مكّه از جهت قطر قرار داشته باشد . در اين صورت ، اين طرحواره مجازى ، حدود پنج مايل به سمت راست كعبه و اندكى بيش از نُه مايل به سوى چپ امتداد مى يابد و مركز حرم ، دو مايل به سمت چپ كعبه است .
طبق روح اين حديث ، در اين حالت ، آن شخص ، حدود پانزده درجه به سمت چپ منحرف شده و به طرفى رو كرده كه معتقد است مركز حرم در آن قرار دارد ؛ بنا بر اين احتمال مقابل حداقل بخشى از آن قرار گرفتن در نماز را به حداكثر رسانده است . ليكن در صورتى كه وى به جاى هشت مايلىِ حرم ، در هشتصد مايلىِ آن و در قَطَر باشد ، چه مى شود ؟ در آن صورت ، تقريبا انحراف او به سمت چپ ، كمتر از يك پنجم يك درجه خواهد بود ؛ ۱ فاصله اى چنان اندك كه شخص معمولى و بدون
1.اگر زاويه انحراف را × بناميم ، در آن صورت ظل يا خط مماس × ۸۰۰/۲ = ۰۰۲۵/۰ خواهد شد كه ر طبق جدول رياضياتى من × بين يك پنجم و يك دهم درجه خواهد بود . به حسابى بهتر ، × نسبت به ۳۶۰ درجه ، معادل ۲ به ۸۰۰××۲ خواهد شد كه ارزشى برابر ۱۳/۰ درجه دارد .