مصاحبه با آية اللّه‏ العظمى لطف اللّه‏ صافى گلپايگانى - صفحه 260

مى كردند ، بايد با سند نقل مى كردند و به اين كه كتاب، حاضر و در اختيارشان است، اكتفا نمى كردند . در كتاب منتخب الأثر ، روايتى درباره ائمه اثنا عشر عليهم السلام است كه راوى آن مى گويد : اين روايت را يكى از بزرگان اهل سنّت در كتابش نقل مى كند ؛ ولى براى من روايت نكرد و اجازه نقل روايت را هم به من نداد . اين روايت را در حالى كه داراى علو اسناد است و واسطه در آن كم است، از راه ناچارى نقل مى كنم .
اين شيوه، از اقسام تحمّل حديث در الكافى است. اگر كلينى، روايت را مثلاً از هشام بن حكم يا از منصور بن حازم يا از فضل بن شاذان، با يك يا دو سند نقل مى كند، بر اين اساس است. ممكن است بعضى از اين سندها ضعيف باشند ؛ ولى اين مسئله، در صحّت و اتقان كتاب ، مدخليتى ندارد ؛ چون ايشان كتاب را از خود آنها گرفته، در مورد روايات مى گويند كه سندش، موثّق است، يا ضعيف است ؛ امّا اينها در مورد خود كتابْ اثرى ندارد .
دليل ديگر اين كه شيخ طوسى رحمه الله در كتاب الفهرست مى گويد : «اخبرنا به جميع كتبه فلان» . اين، نشان مى دهد كه كتاب، نزد او بوده و ايشان اجازه گرفته است.
در بعضى از روايات الكافى ، آخرين كسى كه از امام عليه السلام روايت مى كند و حتى بعضى از واسطه ها، خود شخص صاحب كتاب است . اينها خصوصياتى هستند كه در مقام روايت شناسى، قابل توجّه اند . مقصودم از اين مطلب، اين است كه الكافى در نهايت اتقان و اعتبار است .
يكى ديگر از امتيازات الكافى، اين است كه پيش از صحاح ستّه، نوشته شده است و اين كيفيت و ابواب، در كتاب هاى ديگر، موجود نيست. روايات الكافى از صحاح ستّه، بيشتر و حدود هفده هزار روايت است . كلينى ، بيست سال روى اين كتاب، زحمت كشيده است . خداوند رحمتش كند و بر علو درجاتش بيفزايد!
در زمانى كه در كاظمين مشرّف بودم، مى خواستم به زيارت قبر ايشان بروم. از شخصى كه از اساتيد اهل سنّت بود، درباره نشانى قبر از او سؤال كردم و از عبارت:

صفحه از 265