مصاحبه با آية اللّه‏ العظمى جعفر سبحانى - صفحه 276

بن حنبل (يكى از بزرگ ترين محدّثان اهل سنّت) ، اعلام دارد .
در چنين شرايطى، شيخ كلينى در حديث ، سخن اوّل را مى گفت ؛ ولى در عقايد و كلام ، كاملاً پايبند عقل و احاديث ائمّه اهل بيت عليهم السلام بود . او با نگارش اين كتاب ، در عين حفظ موقعيت حديث ، به جنگ مجبّره و مشبهه رفت و بخشى از كتاب خود را براى نقد آراى آنان ، اختصاص داد و در اين ميان ، گاهى آراى كلامى خود را گنجانيد . مثلاً در بازشناسى صفات ذات ، از صفات فعل ، بيانى دارد كه بسيار شيواست . وى مى فرمايد : «هر وصفى كه نفى و اثبات بردارد ، آن صفت فعل است ، مثل اين كه بگوييم : يخلق ولا يخلق . و هر وصفى كه فقط حالت اثباتى دارد ، نفى پذير نيست و از صفات ذات است مانند : يعلم» .
از كارهايى كه بايد انجام بگيرد، شناسايى فردى است كه از كلينى درخواست چنين تأليفى كرده است و او در مقدّمه، نامى از او نمى بَرَد و فقط به مضمون نامه يا پرسش او اكتفا مى كند . اين شخصيت عظيم كه اين درياى ساكن را به صورت موّاج درآورد و به حالت قوّه و توان فعليت بخشيد ، چه كسى بوده است ؟

مصادر و منابع كتاب «الكافى» در تأليف چگونه بوده اند ؟

اصول اربعمئه ـ كه در عصر صادقين عليهماالسلام نوشته شده است ـ ، به صورت مسند است و در حقيقت، همگى مسانيد شيعه را تشكيل مى دهند؛ يعنى يك نفر راوى، آنچه را كه از امام (بلاواسطه يا به واسطه گفتگو با راوىِ ديگر)، شنيده بود ، بدون ترتيب در مسند خود ، آورده است و اين مسانيد، خميرمايه جوامع اوّليه و ثانويه بوده اند كه در صورت امكان بايد اين مسانيد را احيا كرد . خوش بختانه، روح احياى مسانيد در حوزه علميه، زنده شده و يكى از فضلا تاكنون چند مسند را تحقيق و منتشر كرده است مانند :
1 . مسند عبد الرحمان بن حجّاج (م 150 ق)؛ 2 . مسند محمّد بن مسلم؛ 3 . مسند

صفحه از 282