از همين قرار است .
2. نكته ديگر اين كه هر حديثى كه با عقل و فطرت سازگار نباشد يا بايد آن را طرد كرد و يا بايد با عصاى احتياط ، راه برويم و علم آن را به خود اهل بيت عليهم السلام واگذار كنيم .
مرحوم كلينى در «باب ما عند الأئمّة من سلاح» حديثى را به اين مضمون نقل مى كند كه هرگز با عقل فطرى و لااقل عقول امروز بشر، سازگار نيست .
مى گويد : پس از مرگ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، الاغى، افسار خود را پاره كرد و دوان دوان، به سوى چاه «بنى خطبه» در قبا رفت و خود را در آن چاه افكند و مدفون شد .
نيز نقل مى كند كه اميرمؤمنان فرمود : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با اين الاغ سخن گفت و او به پيامبر پاسخ داد : پدر و مادرم فدايت! پدرم از پدرش و او از جدش و از پدرش نقل كرد : من در كشتى نوح بودم ، نوح برخاست و دستى بر پشت من كشيد و گفت : «از پشت تو فرزندى به دنيا مى آيد كه سرور پيامبران و خاتم آنان بر او سوار مى شود . سپاس خدايى كه اين فضيلت را شامل حال تو مى كند» . ۱
اوّلاً : حديث نخست، با سند ضعيف نقل شده است كه در آن سند سهل بن زياد است ؛
ثانيا : حديث دوم، از كتب اهل سنّت وارد حوزه حديثى شيعه شده و آنها پيش گام در نقل اين حديث هستند؛
ثالثا : حديث دوم، كاملاً مرسل است و حتى ارتباطى با سند پيشين ندارد؛ زيرا مى گويد : «روى أنّ أمير المؤمنين عليه السلام قال ...».
پس اين دو حديث يا به وسيله افراد ضعيف نقل شده و يا اين كه اصلاً مرسل است و سند آن روشن نيست .
1.الكافى ، كتاب حجّت ، باب ما عند الأئمة من السلاح ، حديث ۹ .