افراد ضعيف و مجهول ، متناقض است و گاهى مستندش هم معلوم نيست . مثلاً به روايات سكونى ، دسته اى از بزرگان ، عمل مى كنند و يك عده اى عمل نمى كنند كه درست نيست . يعنى كارهايى انجام شده ؛ امّا طورى نبوده كه همه جوانب را در نظر داشته باشند . از جمله اين كه يك عقيده درباره يك حكم دينى يا درباره قرآن و وحى ، يا در باره حديث و پيغمبر اكرم و ... در روزگار آنها ، روشن نبوده يا مورد نياز نبوده يا محلّ ابتلا و پرسش و بحث نبوده يا فهم از آن ، مثل امروز ، كامل نبوده است ، مثل بحث قديم يا حادث بودن قرآن و اختلاف اشعرى ها و معتزلى ها كه امروز ، مى فهميم و آن روز ، مبهم بوده است يا اين بحث امروزى كه : مَثَل پيغمبر در قضيه وحى ، مَثَل طوطى است يا زنبور ؟ قرآن ، متنى تاريخى است يا نه ؟
پس گذشتگان ما يك بحث و شبهه هايى داشته اند و خيلى مسائل برايشان مبهم بوده كه امروز نيست و امروز هم يك جور ديگر ، شبهه هايى مطرح است كه آيندگان پاسخش را مى دانند و ما هنوز در حال بحثيم . پس ممكن است شبهه امروز ما ، در روزگار گذشته ، اصلاً مطرح نبوده يا به اين قوّت امروز نبوده است و يا ممكن است شبهه ديروز را ما الآن به درستى نفهميم .
يك شبهه اى به ذهن من مى آيد و آن ، اين است : سنّت ، تمام تلاشش اين است كه روشن كند امام ، اين را گفته يا نگفته و ما بايد بفهميم كه نسبت آن به امام ، چه قدر درست است . اين ، جهت صدور است . در جهت صدور بعضى روايات مى گويند صدور اين روايت ، از روى تقيّه است . اين ، دردى را درمان نمى كند ؛ چون براى شناختن اين كه امام ، اين را تقيّتا گفته يا نه ، بايد بدانيد كه : اين شخصى كه امام ، اين رأى را براى او داده ، چه كسى بوده است ؟ آن شخص ، معاصر امام بوده يا نه؟ آيا شخصى بود كه پشت سرش صحبت بوده يا نه؟ خيلى چيزها را بايد بدانيد تا بتوانيد حمل بر تقيّه كنيد . صِرف اين كه چيزى به ذهن نمى آيد ، نمى شود گفت كه اين تقيّه است .