مصاحبه با آية اللّه‏ رضا استادى - صفحه 298

را هم بيان نموده است .
بنا بر اين ، پاسخ سؤالتان اين است كه الكافى ، از مصادر مهمّى است كه دانشمندان بايد با مراجعه به آن و ديگر كتاب ها ، معارف شيعه را استنباط و بيان كنند .
پاسخ ديگر ، آن است كه با دقّت در روايات الكافى و مقايسه با ديگر كتاب ها ، هنوز هم مى توان گفت كه مرحوم كلينى ، با تأليف الكافى (با ويژگى هايى كه دارد) ، بهترين و گوياترين مصدر معارف اهل بيت عليهم السلام را در آن زمان ، به سامان رسانيده ، به طورى كه پس از ايشان ، همگى از خوان گسترده اش بهره مند شده اند . البته چون همه روايات اهل بيت عليهم السلام در الكافى نيست و نيز بحث هاى قرآنى ، آن طور كه بايد مورد توجّه نبوده اند ، نمى شود الكافى را براى بيان معارف صحيح شيعه ، كافى دانست .
خوب است همين جا عرض كنم كه جمله «الكافى كاف لشيعتنا» مستند نيست . بنده از زمانى كه اين روايت را در البرهان فى تفسير القرآن ديدم كه كسى از امام صادق عليه السلام درباره «كهيعص» پرسيده و حضرت در پاسخ فرموده است : «كاف ، كافٍ لشيعتنا » ، به ذهنم آمده كه همين جمله است كه با جابه جايى ها به آن صورت درآمده و معروف شده است . البته ادّعاى جزم نمى كنم .

با برخى از روايات «الكافى» كه به حسب ظاهر ، با مبانى شيعه ناسازگار است ، چگونه بايد برخورد شود؟

بجز برخى از اخبارى ها و نه همه آنها ، هيچ محدّث و فقيهى ، هيچ يك از كتاب هاى روايى را از حيث صحّت و مقبول بودن ، مطلق نمى داند . همه مى گويند كه هر چند مؤلّف ، مقامش بالا و والا باشد و هر مقدار از اعتبار كتاب حديثى گفته شود ، باز ، روايت بايد متنا و سندا بررسى و ارزيابى گردد و در صورت داشتن شرايط صحّت ، حكم به صحّت و مطابق با واقع بودن آن شود .
فرق فارق ميان قرآن مجيد و مجموع كتاب هاى روايى ما همين است كه اوّلى ،

صفحه از 302