مصاحبه با آية اللّه‏ محمّد واعظ‏ زاده خراسانى - صفحه 307

اينها مجموع كارهايى است كه درباره الكافى انجام دادم و سابقه آشنايى من با آن است.

آيا به نظر شما، مصادرى كه كلينى در اختيار داشته، تماما كتبى بوده و از آنها نقل كرده يا نقل هاى شفاهى هم بوده است؟

اين مسئله، روشن است. علّتش هم اين است كه معمولاً محدّثان (مخصوصا اهل سنّت) ، اصرارشان اين بوده كه اگر از استاد شنيده اند، مى گويند: «حدّثنا»، اگر بر استاد قرائت كرده اند و استاد شنيده است، مى گويند: «أخبرنا». متأسفانه در كتاب الكافى، جز ظاهرا در همان اوّلى كه كلمه حدّثنا دارد، بقيّه را نه حدّثنا دارد و نه أخبرنا. حداقل اين است كه از اين كتاب هايى كه نقل كرده، اجازه داشته والّا اگر اجازه نداشت، اصلاً نقل نمى كرد. در آن زمان، قرار نبوده حتى كتب لغت و كتب ادبى را، بدون اجازه نقل كنند؛ بلكه بايد اجازه بگيرند يا بر خودِ آن مؤلّف بخوانند. اين، رسم آن زمان بوده است. بنا بر اين، كلينى، قسمتى از اينها را شنيده و يا بر استاد قرائت كرده، قسمت هاى زيادى را هم از روى اين كتاب هايى كه اجازه داشته، نقل كرده است.

اين كه تكرارِ بخش اوّل اسانيد، در كتاب «الكافى» زياد است يا اين كه اشخاص مشهورى هستند، شاهد بر اين نمى شود كه اينها نقل از كتاب بوده است؟

نه، اتّفاقا اينها شاهد بر اين است كه وى از افراد مختلف شنيده و بعد جمع آورى كرده است.

منظور من، وجاده نيست؛ همان اجازه است ؛ امّا آيا نقل از كتب، اجازه داده شده است؟

كلينى خودش تأليف كرده است. از افراد متعدد شنيده و يا در كتاب هاى متعدّد ديده و بعد اينها را جمع كرده و گفته: «عدّة من اصحابنا». عدّه هاى كلينى هم از هر كسى، ثبت شده كه اينها چه كسانى هستند و اين ، دليل بر آن است كه آنچه را در

صفحه از 320