مصاحبه با آية اللّه‏ محمّد واعظ‏ زاده خراسانى - صفحه 310

آن اشاره مى كنم.
معروف است كه اين كتاب، به نظر حضرت ولى عصر عليه السلام رسيده و حضرت فرموده است: «الكافى، كافٍ لشيعتنا». حاجى نورى كه همه منقولات كتاب را بررسى مى كند، مى گويد: براى اين حرف، هيچ مدركى نداريم. اگر مدركى بود ، لااقل خودش بايد در يك جا مى گفت. موردى را هم كه مى گويند، در اصل خيال مى كنيم كه ملاقات كرده است؛ بلكه با يكى ـ دو واسطه، از وكلا نقل مى كند. ملاقات حضرت مهدى عليه السلام ، ثابت نيست؛ چون كلينى، الكافى را قبلاً تأليف كرده و دو سال قبل از فوتش، رفته بغداد و كتاب را آن جا نقل مى كند. در آن جا مشايخ شاگردان او، تماما اهل عراق و بغداد هستند ، غير از سه نفر كه احتمال مى دهيم كه قمى يا اهل رى باشند.
وقتى كه ايشان به بغداد رفتند، آخرين نايب حضرت ولى عصر عليه السلام ، يعنى على بن محمّد سيمرى، زنده بوده است كه آن هم در همان سالى كه كلينى فوت شده، فوت كرده است. كلينى، در يك جا از نوّاب اربعه حديث نقل كرده است ؛ امّا هيچ دليلى بر اين كه آنها را ملاقات كرده است، حتى با يك واسطه يا بلاواسطه، موجود نيست. اين امتياز اوّل كه خيلى محصولى ندارد، فقط مشهورتر است.

سؤالاتى كه از نوّاب شده، علمى نبوده اند ؛ بلكه براى رتق و فتق امور شيعيان بوده است.

توقيعاتى كه شيخ طوسى در كتاب الغيبة دارد يا شيخ صدوق در كتاب كمال الدين و تمام النعمة دارد، همين است و بيش از اين نيست. وكلا، افراد شاخصى بودند. من درباره آنها خيلى مطالعه داشته ام. اتفاقا وقتى چهارده ـ پانزده سال داشتم، با پدرم به عتبات رفتيم و در بغداد ، همه را زيارت كرديم. هر كدام در خانه اى بوده اند و ظاهرا خانه هاى خودشان بوده است. آنها محدّثان خيلى بزرگى نبودند و فقط، وكيل حضرت بودند و حضرت، اموال را به آنها منتقل مى كرده اند. توقيعاتى هم كه هست، از طرف يكى از آنهاست.

صفحه از 320