مصاحبه با آية اللّه‏ محمّد واعظ‏ زاده خراسانى - صفحه 315

با توجّه به آن كه فرموديد مجموعه مقالاتى درباره «الكافى» داشتيد، آيا قبل از كلينى، پيشينه اى در جامع نويسى بوده است؟

مآخذ كلينى، اصول اربعمئة بوده كه مفصّل در همان مقالات ذكر كرده ام. اين تعداد، دقيق يا تقريبى، همه اش مربوط به اصحاب امام صادق عليه السلام بوده است. بعضى معتقدند كه از زمان امير مؤمنان عليه السلام تا امام حسن عسكرى عليه السلام بوده است. اينها را آن جا شرح داده ام.
يكى از منابع كلينى، بر عكس قمى ها، رواياتى است كه كوفيان نقل مى كنند. اين مآخذ، بايد مورد بحث قرار بگيرد.
سليقه شيعيان اهل كوفه و راويان آنها با قمى ها فرق داشت و قمى ها، بسيارى از آنها را قبول نداشتند. شيخ صدوق، نظر خوبى روى كلينى ندارد. با اين كه هم زمان بوده اند و او در رى بوده، هيچ جا از كلينى نقل نمى كند؛ فقط يك جا مى گويد: «هذا من روايات محمّد بن يعقوب». گويا مى خواهد تضعيف كند و علّتش اين است كه كلينى، پيرو مكتب عراق و كوفه بوده است. همچنين كتاب بصائر الدرجات را در قم قبول نداشتند.
شيخ صدوق در اجازاتش مى گويد : هر چه را شيخ ما، محمّد بن وليد، روايت كرده، من روايت مى كنم، بجز كتاب بصائر الدرجات را كه از استادش، محمّد بن حسن صفار، روايت كرده است. در حالى كه بيشترين مأخذ كلينى در باب الحجّة، همان كتاب است. خُب خيلى اختلاف پيدا مى شود. قمى ها، تشيّعشان خالص تر بوده است. در كوفه، فِرق مختلف شيعه بودند و آنها دروغ مى گفتند. آن جا گروه هاى سياسى و حزبى بوده و هر كس طبق عقيده خودش، نظر مى داده است. مثلاً زُراره را رد مى كردند.
يك روايت را شيخ انصارى در كتاب رسائل، در باب خبر واحد، از امام صادق عليه السلام ، نقل مى كند كه مى فرمايد: آن قدر به من دروغ بستند كه اگر حديثى از من براى شما

صفحه از 320