يك شعوبى برده شده ، على بن محمّد علان (دايىِ محمّد بن يعقوب كلينى) است . حالا آيا اين فرد همان است؟ كلينى هم در جاهايى، از سهل نقل مى كند . سهل، جزو خطّ غلوّ است؛ لكن دو جور، بلكه سه جور خطّ غلو داريم.
شايد در مكتب قم در آن زمان، تا حدودى شعوبى ها جزو غلات بودند (البته سندش خيلى ضعيف است)؛ چون خود مرحوم كلينى در بحث اصول عقايد ، از ابو الحسن ثالث، كه مى گويد: احمد بن محمّد بن عيسى اشعرى شنيده بود و خيرانى هم شنيده بود، به خيرانى گفتند: چرا نگفتى؟ او هم شنيده، گفت: «هذه مكرمة كنتُ احببت أن تكون لرجل من العرب لامن العجم».
آقاى خويى هم معتقد است كه روايتى هست كه نشان مى دهد احمد بن محمّد بن عيسى اشعرى ، شديدا ضدّ عجم بوده است. اين احتمال، وجود دارد كه مثلاً سهل بن زياد، مقدارى تفكّر شعوبى داشته ، البته غلوّ به معناى انحراف، نه به معناى نماز نخواندن .
غلو به معناى انحراف فكرى كلّى است كه مظهر بزرگ آن، ابوالخطاب است كه مى گفت : امام صادق عليه السلام خداست و من هم پيغمبرم. يك غلو ديگرى هم بوده كه ترك واجبات و انجام محرّمات بوده است. اين غلو را سعى كردند به مفضّل هم نسبت بدهند . در كتاب رجال الكشّى آمده: با مفضّل رفتيم به سوى كربلا. قبل از اذان صبح، رفتم تا براى نماز، آماده شوم. به او گفتم: بيا برويم نماز بخوانيم. گفت: من در خانه خوانده ام.
لكن شأن مفضّل، اجلّ است . اين دروغ محض است! يك رساله اى موجود است كه مفضّل به امام صادق عليه السلام نوشته كه هم در مختصر البصائر آمده و هم در بصائر الدرجات صفّار و در آخر كتاب، سه ـ چهار صفحه جواب امام آمده است. امام مى گويد : «اين را عمدا اهل جماعت درآوردند كه بگويند مفضّل، نمازخوان نبود. اين دروغ است».
آنها آمدند و به مفضّل، اين گونه نسبت ها را دادند ، همان طور كه معتقديم رابطه اى