مصاحبه با آية اللّه‏ سيد احمد مددى - صفحه 344

انصافِ قضيه، اين كه بين سهل بن زياد و احمد از زمين تا آسمان تفاوت است . آن كذب را هم ما كذب غلوّ مى دانيم . نمى گويم ايشان دروغ گفته. كذب مذهبى، نه؛ كذب حديث شناسى . يعنى مثلاً در حديث، «كأنّ» بوده و ايشان «وأن» آورده است. اين، دروغ نيست؛ اشتباه است. يا مثلاً مى گفته : سهل بن زياد عن البَزَنْطى ، در صورتى كه وجاده بوده . يك مسلك حديثى بوده كه در آن، وجاده را مى توان گفت : عن فلان ، عن فلان . اين بحث، ظرايفى دارد ؛ امّا آقايان توجّه نكرده اند و رفته اند در يك عوالم ديگرى . بحث بوده كه «عن ، عن» اعم از وجاده است يا نه . عده اى مى گفتند ، اگر وجاده هم باشد ، مى گويم عن فلان. عدّه اى مقيد بودند كه نه ! «عن»، مطابق است با «ثنا» . ما هم «عن» به كار مى بريم، نه «مِنْ» .
در اين جا دو تا اشتباه صورت گرفته است. اينها يك مبانى خاصى است. اين است كه مثلاً محمّد بن سنان را جزو كذّابين نوشته اند ، لذا با وَضّاع فرق مى كند . وضع، يك چيز است ، ضعف، يك چيز و كذب، چيز ديگرى است. اينها اصطلاحاتى است كه در حديث ، قاطى شده است و منشأ اين شده كه مثلاً بيايند در خود الكافى هم طعن كنند .
محمّد بن على صيرفى ، ميراث اصحاب شيعه را از كوفه به قم آورده است. حديث معروفى هم كه در تاريخ آمده: «ستخلوا كوفه من المؤمنين ويأرز عنها العلم كما تأرز الحية في جحرها ، ثم يظهر العلم ببلدة يقال لها قم ...» ، ۱ اين، براى همان زمان است. البته چون قم دور بود و بغداد نزديك تر، امكان عرضه به ائمّه متأخر هم بيشتر بود. از طرفى، محيط بغداد هم علمى تر بود، لذا مكتب بغداد، به وسيله امثال يونس، روى خط شواهد كتاب و سنّت افتاد . اختلاف اساسى بين قم و بغداد از اين جا شروع شد. قمى ها بيشتر بر حديث تكيه كردند ، لذا قمى ها بخصوص با يونس بن عبد الرحمان خيلى نامهربان بودند. معتقد بودند كه او يك نوع قياس را وارد مذهب مى كند. به نظر

1.بحارالأنوار ، ج ۵۷ ، ص ۲۱۳ .

صفحه از 368