تعبّدى نروند . بين علما اين طور معروف بوده كه معارف دينى را سه بخش مى كنند: يك بخش بايد يقينى باشد ـ كه اصول عقايد است ـ ، يك بخش هم حجيّت تعبدى ـ كه الزاميات فقه است ـ و يك بخش هم نه تسامح دارد و نه حجيّت ـ كه همان اخلاق و مكروهات و مستحبّات است ـ .
نكته دومِ بحث مصادر ـ كه بسيار هم مهم است ـ ، بررسى جوانب سلبى است. مراد ما از جوانب سلبى، اين است كه مثلاً بگوييم در اين بحث، كلينى فلان كتاب و فلان كتاب در اختيارش بوده است؛ امّا از فلان كتاب، استفاده نكرده است. فرض كنيد كه كلينى در موضوع حج در الكافى، از كتاب موسى بن قاسم بَجَلى استفاده نكرده است . شيخ صدوق هم استفاده نكرده است. منحصرا شيخ طوسى استفاده كرده است. مثلاً موسى بن قاسم بَجَلى ـ كه از بزرگان اصحاب ماست ـ ، غير از كتاب الحج، كتاب الصلاة هم دارد. شيخ از كتاب الصلاة هم استفاده نكرده است. شيخ، فقط از الحجّ ايشان استفاده كرده است؛ چون فقط كتاب الحج موسى بن قاسم بَجَلى نزد او بوده است. شما در الكافى، خيالتان از كتاب الحجّ موسى بن قاسم راحت است. البته در همين «كتاب الحج» الكافى، دو روايت از موسى بن قاسم وجود دارد؛ لكن از على بن جعفر است. كتاب موسى بن قاسم، داراى ويژگى هايى است كه چون انفراد شيخ طوسى هم به آن اضافه شده، نكات و گيرهايى در متن دارد. كتاب الصلاة شيخ طوسى از كتاب الصلاة موسى بن قاسم نقل كرده است؛ امّا در كتاب الكافى، از او نقل نكرده است، بجز دو ـ سه جا كه از آنها هم به عنوان مُرسل به عنوان «رُوِىَ» نقل كرده است.
يكى ديگر از كتاب هايى كه بسيار مهم بوده و بين اصحاب ما اهميت داشته، كتاب الرحمة، اثر سعد بن عبد اللّه است كه پنج باب مهم فقه (طهارت، صلات، زكات، حج و صوم) را داشته ، و كتاب بزرگى هم بوده است. صدوق هم آن را نزد مرحوم ابن الوليد ـ كه معاصر كلينى است ـ خوانده است؛ لكن مرحوم كلينى، اصلاً از اين كتاب نقل نمى كند. كسانى كه بيشتر از همه از اين كتاب نقل مى كنند، يكى شيخ طوسى است و