ديگرى مرحوم خويى كه چيزى در حدود پنجاه ـ شصت درصد از فتاواى شاذ ايشان، مستندش در اين كتاب است؛ فتاواى شاذى كه سندش هم صحيح است.
خوب شما مى توانيد صورتى از آن كتاب هايى كه الكافى به آن اعتماد كرده، تهيه كنيد: 1. آيا اين كتاب ها موجب وثاقت است؟ 2. آيا مؤلّفانشان ثقه اند؟ 3. نُسَخ متعدد آن كتاب را چه كنيم؟ 4. تعارض را چه كار كنيم؟
اينها بحث هاى جديدى هستند كه تا كنون هم مطرح نشده اند و مى توانند زمينه بسيار خوبى را باز كنند. در خود الكافى هم مى توانيد اين كار را بكنيد؛ يعنى بايد بررسى شود كه آيا احاديثى كه در الكافى آمده، در مصادر قبل از الكافى هم آمده اند يا نه ؟ فرض كنيد مثلاً همان حديث را ايشان از احمد بن محمّد خالد، از المحاسن برقى هم نقل مى كند. فرض كنيد در المحاسن، اين طور است: «عن محمّد بن على، عن ثعلبة بن ميمون». اين محمّد بن على كيست؟ جناب آقاى ابو صيرفى كذّاب است، يا عن محمّد بن على، عن الحجّار؟ آن وقت در الكافى آمده: «احمد بن محمّد بن خالد، عن الحجّار»؛ يعنى محمّد بن على آن افتاده است. سند، عين همان سند است، متن هم همان متن؛ امّا راوى ضعيف، حذف شده است. با حذف راوى ضعيف، سند صحيح شده است. اگر خداى نكرده بخواهد به اقدس كتاب شيعه، اين شبهه وارد بشود (خيلى خطر است) ؛ چون اين، شبهه قوى اى است . البته اين مشكل را ما در بحث هاى فهرستى هم داريم و مختص كتاب الكافى نيست و جوابش را هم داريم. قبلاً اشاره اى كرديم و عرض كرديم كه خود كتاب المحاسن، مشكل دارد . ما بايد از الكافى دفاع كنيم وگرنه اين كتاب حديث شيعه، در معرض خطر قرار مى گيرد.
المحاسن، كتابى است كه «زيد فيه و نقص». يكى از معاصران، كتابى به نام معرفة الحديث دارد. او اصلاً المحاسن و برقى را به خاطر كلمه «زيد فيه و نُقص»، زير سؤال برده است. هم نجاشى و هم شيخ طوسى اين عبارت را دارند. المحاسن، نُسَخش مختلف است. يكى از رُواتى كه الكافى از طريق او هم از المحاسن نقل مى كند، على بن