مصاحبه با آية اللّه‏ سيد احمد مددى - صفحه 324

اين، نكته لطيفى است . ما در تراثى كه از يهوديّت يا مسيحيّت داريم، اسناد نداريم. يكى از زوايايى كه سبب شده ، حديث در اسلام بتواند زواياى علمى خود را حفظ كند ، همين اسناد است ؛ چون تاريخش را نشان مى دهد ، همچنان كه قرآن نسبت به كتب آسمانى سابق ، اصالت خودش را حفظ كرده، حديث هم در اسلام توانسته به خاطر اسناد ، اصالتش را حفظ كند . آن وقت كارى كه شيعه كرد، همين اصالت اسناد فهرست شد ، مصدرنگارى شد، رجال شناسى شد . راوى شناسى، يك مصدر است، لكن مصدر به لحاظ حجّيت . همان گونه كه رجال و حالِ راوى به لحاظ حجّيت، مصدر شد . اين را الآن در دنيا نداريم و منحصر به شيعه است . حتّى اهل سنّت هم ندارند.
ما معتقديم كه اوّلين كسى كه بحث حجّيت خبر را رسما در اصول ما وارد كرد و اصول را از اين جهت به اصول اهل سنّت نزديك كرد ، شيخ طوسى است. اين كار وى، موجب شد كه رجال نزد شيعه، قدرت پيدا كند ؛ لكن به نظر من ، قدم اساسى را علّامه برداشت. در زمان علّامه، روىِ كتاب شناسى و مصدرشناسى يا به تعبير بنده ، تحليل فهرستى، بيشتر كار كردند ، تا تحليل رجالى .
اهل سنّت روى بحث رجال، زياد كار كردند ؛ چون كلّ اين طبقه را بايد با رجال درست مى كردند. به عبارت ديگر، كلّ اين بحث را از راه اصولى و رجالى درست كردند ؛ امّا شيعه، اين بحث را با بحث كلامى عصمت ائمّه عليهم السلام حل كرد. اين كه در بعضى از روايات ما هم آمده كه شما يقين داريد و آنها ظن دارند، نكته اش اين است . اصلاً اين تحليل با آن تحليل، خيلى فرق مى كند. اهل سنّت آمدند و از راه اصول فقه ، نه اصول عقايد ـ كه در قديم اصطلاحا مى گفتند «اصولين» ـ عمل كردند . آن وقت شيعه از زمان امام صادق عليه السلام تا زمان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را با عصمت كلامى حل كرد . يعنى از راه فهرستى حل كردند ، نه رجالى . اينها دو تا تحليل است و آثار زيادى در بر دارد ، از جمله ، مقدار زيادى از شبهاتى كه در الكافى هست ، قابل تحليل است ؛ يعنى ما به

صفحه از 368