مصاحبه با آية اللّه‏ سيد احمد مددى - صفحه 332

خويى همين باشد كه يك رأى سوم است .
مرحوم صدوق، روايت ديگرى آورده : «لا بأس بالنظر الى شعور نساء اهل تهامه و العلوج». ۱ منظور، ايرانى هاى زردتشتى اى است كه در سرزمين عراق كار مى كردند . اين جا مى گويد : «لا بأس بالنظر الى الشعور» ، و آخرش دارد : «من اهل الذمّه» . اين «من» بيانيّه است. صاحب وسائل هم كه بسيار فرد دقيقى است و اهل الذمّه خوانده، چون متن الكافى را گرفته است. بعد هم مى گويد : در الفقيه اين طور است.
صدوق آورده: «من اهل الذمه» ، يعنى اهل بوادى و تهامه و علوج كه «مِنْ» بيانيه است. چه قدر معنا فرق مى كند؟ و لذا در بعضى از متون نوشته : «لأنّهم اذا نهوا لا ينتهوا» . اين جا صيغه مذكر دارد . در جاى ديگر آمده : «لأنّهنّ اذا نهين..». آقايان گير مى كنند كه چرا يكى مذكّر است و يكى مؤنّث؟ مراد از اين «لأنهم»، اهل ذمّه است؛ چون قانون به آنها اجازه كشف مو داده ؛ يعنى تلازم ؛ يعنى اگر جايى قانون اجازه داده، پس شما مى توانيد نگاه كنيد . اين چه ربطى به فاسقات شيعه دارد؟! آقايان استنباط كرده اند كه اگر زنى فاسق بود ، هر جايش را كه در معرض ديد قرار داد، مى توان نگاه كرد! يك اختلاف كوچك در يك مصدر واحد! اين جا بحث سندى مطرح نشده است؛ بلكه بحث فهرستى است؛ يعنى دارد كتاب واحد را ـ كه همان كتاب حسن بن محبوب ، از عباد بن سهيل، از امام صادق عليه السلام است ـ بررسى مى كند.
بحث رجالى، فقط روى سند را بررسى مى كند. اين جا بحث رجالى، اصلاً فايده ندارد . بحث فهرستى مى رود روى مصدر ؛ يعنى كتابى كه در اختيار كلينى بوده، چنين بوده است. من خودم ميلم به نسخه صدوق است ؛ چون معتقدم كه صدوق بعد از

1.اگر علوج را بخواهيم ترجمه كنيم ، همان رعيّت در مقابل ارباب است (نظام فئودالى) و در اصطلاح انگليسى «سرچ» است. آنها كارگران ايرانى بودند كه روى زمين كار مى كردند ؛ چون زمين ها در اختيار فئودال ها بود كه غالبا عناصر سلطنتى و خاندان بنى عباس و بزرگان ارتش و رؤسا بودند ، و يك زمانى هم دست ترك ها بود ، مثل بقاع كبير و يك زمان هم دست ديالمه بوده است.

صفحه از 368