مصاحبه با آية اللّه‏ سيد احمد مددى - صفحه 333

كلينى است و ناظر به آن است . اگر اين را هم قبول نكرديم، در نهايت، نسخه ، مردّد بينهما مى شود .
بحث اضبطيت در كار نيست . چون اين كتاب ها بر مشايخ خوانده مى شده ، اين طور نبوده كه اين لفظ همين جورى آمده باشد . اينها روى تك تك الفاظش حساب مى كردند . شبيه اين بحث را اهل سنّت هم داشتند. فرض كنيد قديمى ترين كتابى كه ادّعا مى كنند هست ، براى وهب بن منبه ، از ابو هريره است كه مقدار زيادش از مسند احمد و غير آن موجود است . حتّى اهل سنّت نوشتند : «قرأ عليه نصف الكتاب» . موفق نشده همه را بخواند ، در حالى كه همه اش پنجاه حديث است .
بحث سر اين است كه آنها روى كلمه كلمه حديثْ كار مى كردند. نمى خواهم بگويم كه مرحوم كلينى كار نكرده است. در اين جا بايد بگوييم كه نسخه مجمل است . ما نمى توانيم به نسخه واحد برسيم . شايد تعبيرى كه نجاشى در باره كلينى داشته، راجع به هيچ كس ديگرى من نديده ام : «اوثق الناس بالحديث و اثبتهم فيه»؛ لكن ما معتقديم ، چون حديث بوده و صدوق نظرش اين بوده كه فقه روشن شود. مرحوم صدوق، ظرافت هاى عجيبى دارد .
نتيجه اى كه مى خواهم بگيرم، اين است كه متأسّفانه كلينى در قم، مجهول زندگى كرده است . آمدن ايشان به بغداد هم مجهول است. در جايى نوشته اند كه ايشان سال 325 ق، به بغداد آمده؛ امّا ما دقيقا نمى دانيم چه وقت آمده است. نكته اى كه بايد حتما روى آن كار كرد ، سال 322 ـ 323 ق، سال اعدام شلمغانى است ؛ يعنى يكى از اتّفاقاتى كه براى شيعيان بغداد، اثرگذار بوده است (مخصوصا اگر كتاب شلغمانى، تأليف كتاب فقه الرضا باشد). كلينى بعد از اين تاريخ به بغداد آمده و هنوز دوران غيبت است . اين كه چرا آمده، سؤال مهمّى است. يعنى تا به حال كسى براى كلينى، شخصيّت سياسى قائل نشده است ؛ همه در بحث هاى فقهى و حديثى و اصولى بوده . اين چه نكته اى است كه مرحوم كلينى در دوران غيبت صغرا ـ كه سفرا هنوز ارتباط داشتند ـ ،

صفحه از 368