مصاحبه با آية اللّه‏ سيد احمد مددى - صفحه 350

از طريق حميد بن زياد، از سماعه، از محمّد بن زياد. خود اين، نشان مى دهد كه كلينى، اين حديث را در نسخه مشهور ابن ابى عمير نديده ، بلكه در نسخه واقفى ها ديده است؛ چون ابن ابى عُمير، از ماست ؛ نه واقفى و نه فطحى است. اصولاً در بيشتر روايات واقفيه، از ابن ابى عُمير به اسم ابن ابى عُمير، نام برده نشده است. غالبا محمّد بن زياد ابن ابى عُمير در مصادر ما به نام محمد بن زياد آمده است كه درست هم هست .
خوب اگر ما آمديم و آن ريشه مطلب را مصدرشناسى نموديم، خود اين براى ما يك نقطه توقّف است. عظمت مرحوم كلينى در زمانى درك مى شود كه ما بتوانيم مبانى حديث شناسى او را باز كنيم. اين مبانى، الآن باز نشده است. آقاى خويى رحمه اللهمى گويد: جميل بن زياد، ثقه است، ابن سماعه هم ثقه است، ابن ابى عُمير هم كه معلوم است، پس حديثْ موثّق است؛ امّا تحليل نمى كنند كه اين چه بوده است. اگر اين مطلب در كتاب ابن ابى عُمير بوده، چرا كلينى از همان طريق معروفش نقل نكرده: على بن ابراهيم، عن ابن ابى عُمَير؟ ده ها حديثِ اين چنينى از او داريم. نسخه ابن ابى عميرى كه در اختيار كلينى بوده، نسخه ابراهيم بن هاشم است؛ نسخه محمّد بن خالد برقى است؛ و از همه مهم تر، نسخه مرحوم فضل بن شاذان، يا نسخه عبيد اللّه احمد بن نُحيكى است .
خوب چه طور شده با اين كه ما نسخه هاى شيعى داريم، مرحوم كلينى اين نسخه ها را نقل نمى كند و از واقفيه نقل مى كند؟ تُراث واقفيه، يك ميراث ثانويه حساب مى شود. وقتى اين را فهميديم، جواب سؤال شما روشن مى شود كه خود اين حديثْ مشكل دارد، هر چند سندش معتبر است. حالا اين، غير از شواهد تاريخى است. در شواهد تاريخى هم كه عرض كردم . امام حسن عليه السلام ـ كه تولّدش دوم هجرت است ـ ، تا 34 ـ 35 سالگى در مدينه بودند. سه سال فقط در كوفه بوده اند. تمام اين بحث هاى مطلاق ، مال كوفه است. بعد هم به مدينه برگشتند. خوب آيا مى شود در سه

صفحه از 368