راویان با عنوان «یونسی»، رابطه خاص آنان با یونس بن عبدالرحمان و نیز پیگیری جدی اعتقادشان به معتقدات کلامی یونس بن عبدالرحمان و تصریح به آن و به عبارت دیگر، «شاخص بودن این راویان در طرفداری از نحله کلامی خاص منتسب به یونس عبدالرحمان» بوده باشد.
بررسی دقیقتر رابطه این راویان با یونس بن عبدالرحمان و بررسی نقش آنان در ترویج معتقدات یونس بن عبدالرحمان، میتواند پاسخ به این سؤال را دقیقتر مشخص کند که چرا شیخ طوسی در کتاب رجال خود، تنها در باره این چهار راوی، یعنی: «عباس بن موسی الوراق»، «محمد بن أحمد بن مطهر»، «محمد بن عیسی بن عبید الیقطینی» و «یحیی بن ابیعمران الهمدانی»، تعبیر «یونسی» را به کار برده است.
به عنوان نمونهای از «شاخص بودن راوی در طرفداری از نحله کلامی خاص منتسب به یونس عبدالرحمان»، میتوان به موردی چون محمد بن عیسی بن عبید یقطینی اشاره کرد که بر اساس گزارش شیخ صدوق در کتاب التوحید، به اعتقاد به تعبیر «شیء لا کالأشیاء» در باره خداوند - که از معتقدات بارز هشام بن حکم و یونس بن عبدالرحمان بود - تصریح میکرد و بر اساس آیات قرآن به مستدل ساختن مسئله شیء بودن خدا مبادرت میورزید.۱
دقت در متن این گزارش شیخ صدوق نشان میدهد که امام رضا علیه السلام، به جای آن که از محمد بن عیسی بن عبید به صورت کلی بپرسد نظرش در باره خدا چیست، دقیقاً از مسئله شیء بودن یا شیء نبودن خداوند از او سؤال میکند و تعبیر: «ما تقول إذا قیل لک: أخبرنی عن الله عز وجل شئ هو أم لا» را به کار میبرد. این مسئله بیانگر آن است که «شیء بودن یا شیء نبودن خداوند» یکی از مسائل مورد ابتلا و مناقشه در آن زمان بوده است.
این مسئله در گزارشهایی که بر تحیر برخی از شیعیان در خصوص اختلاف دیدگاه هشام بن حکم و یونس بن عبدالرحمان در باره خداوند با دیدگاه هشام بن سالم جوالیقی و این که کدام یک از این دو دیدگاه صحیح است و در نتیجه جویا شدن نظر امام در این باره دلالت دارند، به خوبی منعکس شده است که از نمونههای آنها، سؤال عبد الملک بن هشام الحناط از امام رضا علیه السلام در این باره است.۲
همچنین، گزارش علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود در باره سؤال امام رضا علیه السلام، از احمد
1.. التوحید، ص۱۰۷، ح۸.
2.. رجال الکشی، ج۲، ص۳۵۲.