به عنوان نمونهای دیگر، از «شاخص بودن راوی در طرفداری از نحله کلامی خاص منتسب به یونس عبدالرحمان»، میتوان به یحیی بن ابیعمران همدانی - که شیخ صدوق در مشیخه کتاب من لایحضره الفقیه از او با عنوان «تلمیذ یونس بن عبد الرحمن» یاد میکند۱ - اشاره کرد.
تعبیر «یحیی بن أبیعمران و أصحابه» در گزارش کشی نشان میدهد که یحیی بن ابی عمران دارای گروه و طرفدارانی بوده است و این که امام رضا علیه السلام در میان آنان به او نامه مینویسد، نشان دهنده آن است که او در میان این گروه، فردی شاخص بوده است.۲
همچنین، نامه امام جواد علیه السلام به ابراهیم بن محمد در گزارش صفار در کتاب بصائر الدرجات با این مضمون که: «قم بما کان یقوم به [یحیی بن أبیعمران]» و دستور آن حضرت به ابراهیم بن محمد به گشودن نامه و خواندن آن تنها پس از مرگ یحیی بن ابیعمران و اعلام عمومی مضمون نامه توسط ابراهیم بن محمد در مراسم دفن یحیی بن ابیعمران نیز نشان میدهد که یحیی بن ابیعمران در میان این گروه، فردی شاخص بوده است.۳
دقت در مرویات یحیی بن ابیعمران در کتب اربعه و کتاب وسائل الشیعة نشان میدهد که بیشتر مرویات او از یونس بن عبدالرحمان بوده است (33/63% از مرویات او) و بیشتر مرویات کلامی او (دو سوم روایات او، یعنی چهارده روایت از 21 روایت نقل شده از او) در باره مسائلی چون: منابع علم امام (که بیشتر آن نیز در باره منابع موروثی علم امام است) و تفویض امر دین به پیامبر و استنباط از اصول در باره پیامبر و امام مربوط است و این مسئله به خوبی نشان میدهد که مشابه همان اتهامی که به یونس بن عبدالرحمان زده میشد که یونس از انقطاعیه و معتقد به جواز قیاس برای پیامبر و امام است، میتوانست متوجه یحیی بن ابیعمران نیز بوده باشد۴ و میتوان گفت که به همین جهت شیخ طوسی در کتاب رجال خود در باره یحیی بن ابیعمران، تعبیر «یونسی» را به کار برده است.
از میان مرویات کلامی یحیی بن ابیعمران الهمدانی، روایات مربوط به منابع موروثی علم
1.. من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۴۵۰ – ۴۵۱.
2.. رجال الکشی، ج۲، ص۸۲۸، ش۱۰۴۳.
3.. بصائر الدرجات، ص۲۸۲ - ۲۸۳، ح۲ و ۳.
4.. از انقطاعیه بودن به معنای طرفداری از این اعتقاد است که منابع علم امام تنها به منابع موروثی از پیامبر و امامهای پیشین منحصر است و مواردی چون نکت، نقر، الهام، الملک المحدث و ... از منابع علم امام نیست. این مسئله یکی از مسائل کلامی مورد مناقشۀ جدی در زمان یونس بن عبدالرحمان بوده است. به عنوان یکی از نمونههای گزارشها در این باره، ر.ک: المقالات و الفرق، ص۹۶ – ۹۹.