العار و الحاجة، و الفعل: وأد یئد وأدا، فهو وائد، و المفعول: موؤود.۱
واد البنات أی قتلهن، لأنهم كانوا فی الجاهلیة یدفنونهن و هن حیات فی التراب.۲
از این رو، با توجه به مفهوم لغوی درمییابیم که عرب در تعبیر از زنده به گور کردن دختران از کلمهای به غیر از «دفن» استفاده میکرده است. همچنین با دقت در کاربرد لغوی واژه «دفن» درمییابیم که این کلمه برای انسان «میت» به کار میرود، نه انسان «حی»:
۰.دفنت المیت بالتراب.۳
و میان کلام عرب در گزارش از مدفون کردن انسان زنده با انسان مرده، تفاوت وجود دارد و همان گونه که این دقت در لفظ در ادبیات عرب همیشه جاری است و در تعبیر از هر چیز، لفظ خاص گزارشگر آن به کار میرود، این جا نیز وضعیت به همین منوال است. بنا بر این، دفن زنده دختران در کودکی از ترس عار _ که سنت جاهلیت است _ «واد» نامیده میشود که به شدت محکوم است.
قرآن کریم نیز با مشتقات همین ریشه، و با واژه «مَوْؤُدَةُ»۴ از این پدیده شوم گزارش میکند که دقیقاً با کاربرد و استعمال لغوی عرب همسان است.
این کاربرد به قرآن و کتب لغت منحصر نمیشود، بلکه در روایات منقول از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز آنجا که سخن از گزارش و یا نهی از این عمل ناپسند جاهلیت به میان آمده، از واژه «واد البنات» استفاده شده است.۵
حاصل، آن که در کاربرد قرآنی، روایی و نیز استعمال لغوی، هیچ گاه از واژه «دفن» مفهوم «زنده به گور کردن» اراده نشده است. پس جایگزینی و معالسازی مفهوم «زنده به گور کردن» به عوض واژه «دفن» نیازمند قرینه است. همچنین نمیتوان به راحتی واژه «دفن» را در معنای واژه «واد» به کار برد؛ چرا که هر یک از آنها القاگر معنای متفاوتی در کلام عرب هستند.
1.. کتاب العین، ج۸، ص۹۷.
2.. مجمع البحرین، ج۳، ص۱۵۳؛ لسان العرب، ج۳، ص۴۴۲.
3.. کتاب العین، ج۸، ص۵۰؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۱۵۵؛ مجمع البحرین، ج۶، ص۲۴۷.
4.. سوره تکویر، آیه ۸.
5.. در منابع شیعی آمده است: «و نهی( عن... عقوق الأمهات و وأد البنات» (معانی الاخبار، ص۲۸۰؛ بحار الانوار، ج۷۳، ص۳۴۴). نیز در منابع اهل تسنن همین مذموم بیان شده است که به نظر میرسد نقل منابع شیعی نیز برگرفته از همان منابع اهل تسنن است: «رسول الله(: إن الله حرم علیکم عقوق الأمهات، و وأد البنات، و منع وهات...» (مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص۲۴۶، المصنف (عبد الرزاق)، ج۱۰، ص۴۴۰؛ صحیح البخاری: ج ۳، ص۸۷ و ج ۸، ص۱۴۳؛ صحیح المسلم، ج۵، ص۱۳۱؛ سنن الدارمی، ج۲، ص۳۱۱؛ السنن الکبری، ج۶، ص۱۰۳ و...).