الفاظ معرّب در قرآن و حديث - صفحه 594

بلگرامى به سال 1104ق رهسپار دكن شد و در اورنگ آباد با على خان مدنى صاحب سلافة العصر و ناصر على سرهندى (م 1108ق) شاعر پارسيگوى هند ملاقات نمود و پس از مدتى كوتاه از دكن بازگشت ، اما به سال 1111ق دوباره به آن جا رفت و در اسلامپور از توابع بيجاپور توسط ميرزا يار على بيك به دربار اورنگ زيب راه يافت و به مناصبى چون تيولدارى ، دبيرى و وقايع نگارى مشغول گشت .
بلگرامى به سال 1116ق به بلگرام بازگشت و در همان زمان بود كه به مدد ميرزا يار على بيگ به مناصب دبيرى و وقايع نگارى بكر و سيوستان سند دست يافت تا اين كه ميرجمله سمرقندى كه در آن زمان امور مهم سلطنت را بر عهده داشت ، در سال 1126ق وى را بركنار نمود و در آن زمان بلگرامى به شاه جهان آباد بازگشت و ملازم سلطان فرخ سير شد ، اما در سال 1130ق تمامى شغل هايش را به پسرش محمد سپرد و خود به دهلى بازگشت و در سال 1132ق در بلگرام اقامت گزيد ، اما پس از يك سال به شاه جهان آباد بازگشت و تا پايان عمر در همان جا زندگى نمود . وى در سن 66 سالگى در عصر ششم جمادى الاولى به سال 1138ق درگذشت و پيكر وى بنا بر وصيت خودش به بلگرام منتقل و در كنار قبر پدرش به خاك سپرده شد .
بلگرامى در شعر خود ابتدا به «طرازى» تخلص مى نمود ، اما بعدا به سبب واسطى تبار بودنش تخلص خود را به «واسطى» تغيير داد . اين در حالى است كه گه گاه به نام هايى چون عبد الجليل و مير جليل نيز تخلص نموده است .
از شاگردان مير سيد عبد الجليل بلگرامى مى توان به فرزندش محمد (م 1185ق) ، نوه اش مير غلام على آزاد (م 1200ق) مير محمد مراد

صفحه از 652