پاراب ، پاراو ، پارياب ، پارياو : زراعتى كه به آب چشمه و كاريز و رودخانه و مانند آن مزروع شود ، ضد ديمى و هر دو نام شهرى است ؛ پارياب نزديك بلخ و پاراب طرف تركستان و آن سوى سمرقند. فاراب و فارياب معرّب هر دو آن و از پارياب ظهير فاريابى است و از پاراب ابو نصر فارابى است و بعضى گفته پارياب و پاراب هر دو مغيَّر پاريا و پاراوند ، اصل واو است و با از متأخرين عجم است و مولَّد است.[فرهنگ رشيدى ، ج 1 ، ص 229]
فارياب : معرّب پارياب ، و آن دهى است حوالى بلخ كه مولد ظهير فاريابى است و فيرياب بر وزن كيميا نيز گويند و آن معرّب پى رياب است كه اماله پارياب است و فرياب به حذف نيز آمده. [ رساله معرّبات ]
فاراب : معرّب پاراب ، و آن شهرى است به تركستان كه مولد ابى نصر فارابى است و گويند بلده اترار است كه امير تيمور در آن جا وفات يافت. و پاراب و پارياب : در اصل زمين مزروع و چون اين دو موضع زمين مزروع بوده به اين دو اسم موسوم شده. [رساله معرّبات]
گودر و گودره : مرغابى است كه گوشت آن بدبوست و بعضى گفته اند مرغى است كوچك كه در آب نشيند ، فرخى گويد ، بيت :
پيل از تو چنان ترسد چون گودره از بازشير از تو چنان ترسد چون كبك ز شاهين
و بچه گاو ، زرآتشت بهرام گويد ، بيت :
بكشتن نيارد كسى گودرهاز آن گوسفندى كه باشد بره
و جوذر معرّب آن و نوعى از غله خورد كه در كشتزار جو و گندم به هم رسد و جوذره نيز گويند... [فرهنگ رشيدى ، ج 2 ، ص 1245]
جوذر : بالضم و سكون همزه و فتح ذال معجمه ، معرّب گودره يعنى بچه گاو. [رساله معرّبات]